حالا حدود پنجاه روز از اولین روزهای اعتراضات میگذرد و با وجود برخوردهای سخت صورت گرفته، مردم هنوز از خیابان عقب ننشستهاند. نیروهای امنیتی خسته، مردم معترض خسته و دستگیر شده، بسیاری خانوادهها عزادار و بسیاری دیگر نیز زخمی و مصدوم. این فرسودگی ناشی شش هفته تداوم اعتراضات، سبب شده نگاههای زیادی معطوف به مساله اعتصاب شکل بگیرد. گویی مردم معترض فهمیدهاند که فریاد زدن در خیابان به تنهایی راهگشا نیست و بایستی چاشنیهایی هم داشته باشد تا به نتایج ملموس برسد. چاشنیای به خوشمزگی اعتصابات سراسری. (لبخند)
متفکرین دریافتهاند که اعتصاب جامعههای مختلف کارگری، میتواند سریعا به نارضایتیهای مردم در سطح کشور دامن زده و آنها را مجاب کند که به صف معترضین در خیابان بپیوندند. در بعضی از موارد اینطور هم بوده. کارگران برخی صنایع و پتروشیمیها، معلمان، وکلا و همچنین پزشکان، از قشرهایی بودهاند که تا کنون اعتراض خود را به وسیله اعتصاب اعلام کردهاند.
یک نکته کنکوری: در نگاهی کلی به هرکسی که در ازای دریافت پول کار میکند، کارگر گفته میشود. حالا این فرد ممکن است معلم باشد، ممکن است پشت کامپیوتر بنشیند، ممکن است بالای ساختمان کار کند، یا هرجای دیگری. فلذا در طول این نوشته، هرکجا که از واژه کارگر استفاده شده، آن را نه به معنای «فردی که زحمتکش است و کار سخت میکند» بلکه به معنای «هر کسی که کار میکند» است.
با وجود بیانیههای فراوان و دعوتهای بسیاری که صورت گرفته، و حتی تهدید کاسبان از سوی برخی معترضین، جامعه کارگران هنوز دست به اعتصاب گستردهای که بتواند فشار قابل توجهی بر بدنه دولت وارد کند، نزدهاند. هشتگ #اعتصابات_عمومی از هفتههای اول بسیار مورد توجه بوده. حامیان مردم معترض در خارج از ایران نیز تلاش زیادی برای مورد توجه قرار گرفتن این مساله کردهاند. حتی در این میان اخباری مبنی بر اعتصابات در برخی پتروشیمیها و میدانهای منفتی هم منتشر شد و با قطعیت میتوان گفت که کارگرها به خوبی متوجه اهمیت نقش کلیدی خود در این زنجیره هستند و احتمالا به خوبی میدانند که فقط “یک روز” اعتصاب آنها، چه زیانهای عمیقی برای دولت خواهد داشت. ولی هنوز هم اقدامی مفید و راهگشا از سوی آنها که به جریان اعتراضات کمک کند، اتفاق نیفتاده.
پس از 50روز اعتراضات مستمر و فهم جامعه کارگری بر نقش پررنگ خود ولی هنوز هم اعتصابات سراسری به راه نیفتاده تاکنون هیچ خللی در تولید هیچ کالا و خدماتی به وجود نیامده که بتوان اینطور نتیجه گیری کرد که تاثیر اعتصابات بوده است. به جز کردستان، اعتصاب فروشندگان همیشه محدود شده به پایین کشیدن کرکرهها برای حفاظت از اموال مغازه، اعتصاب کارکنان میدانهای نفتی هم محدود بوده به دورهمی های کوچکی به هنگام نهار و استراحت پرسنل اتفاق افتاده، و اعتصاب معلمان نیز از تشکیل نشدن چند کلاس درس فراتر نرفته.
تقریبا میتوان گفت که احتمال به وجود آمدن تغییرات چشمگیر با اعتصاب گروههای مختلف کارگری، هم راستا و خاطره ایرانیان مربوط به اعتصاباتی که منجر به انقلاب 57 شد نیز، بسیار تازه است.
اعتصابات سراسری در انقلاب 57
در تابستان سال 57 گروههای کارگری در ابتدا نسبت به کمبود دستمزد و مشکلات شغلی خود دور هم جمع شده و دست به اعتصابهایی نه چندان فراگیر زدند که که در آنها شعارهایی نیز رد و بدل میشد. اما این شعار ها حتی کاملا جنبه سیاسی نداشت و طبق آنچه که در مطالعاتم خواندهام، فقط چیزی حدود نیمی از شعارها دارای محتوای سیاسی بودهاند و مابقی تنها مطالبههایی اقتصادی داشتهاند. در نهایت با بیتوجهیهای صورت گرفته، این اعتراضات و اعتصابات به شکلی نیمه مستمر ادامه پیدا میکند. میزان سیاسی شعارها و جو اعتراضات کارگرانسه ماه بعد، یعنی در شهریورماه 57 به چیزی حدود 60 درصد میرسد. در آذرماه حدود 80درصد، و در بهمنماه سال 57 همه شعارها با جنبههای سیاسی سرداده میشدند.
اعتصابات سال 57 سبب شده بود نارضایتی در سطح کشور یه شکل وسیعی فراگیر شود. به حدی که حتی کشور در تولید نفت نیز ناتوان میماند. این اعتصابات و نارضایتی مردم در سطوح مختلف حوالی مهرماه 57 اعتراضاتی گسترده در خیابانها به عمل آورد و در نهایت سبب شد فرمان حکومت نظامی از سوی محمدرضاشاه اعلام شود. چندی بعد با بیخبری و بیاعتنایی برخی از دانشجویان از این خبر، جمعیتی چندهزار نفری به خیابان آمده و به شکل نشسته دست به اعتصاب میزنند که این اعتصابات با تیراندازیهای هوایی و زمینی از سوی حکومت منجر شده و نهایتا این روز با 88 کشته و 205 نفر زخمی، به پایان میرسد. سالروز این واقعه در تاریخ ایران به جمعه خونین یا کشتار میدان ژاله معروف است که میتوانید در منابع مختلف درباره آن به مطالعه بپردازید.
نهایتا این انتفاقات منجر به انزجاری عمومی در میان مردم شده و از اواخر مهرماه 57 اعتصاباتی شدید و گسترده را با خود به همراه میآورد که مثل سرطان اقتصاد کشور را تحت فشار قرار داده و فلج میکنند.
چرا اعتصاب بسیار مشکل شده؟
حال که این روایت را خواندید، احتمالا با خود فکر کنید که شرایط کنونی بسیار زیاد مثل زمانی مشابه در سال 57 است. در ظاهر بله، اما درونیات قصه کمی متفاوت است. زیرا عواملی که اعتصاباتِ را در آن سالها به موفقیت رساند، امروزه خیلی وجود ندارند. آن اعتصابات به دلیل اینکه در سطح گستردهای از “مشاغل پایدار” که همگی توسط دولت مدیریت میشدند، جریان یافته بودند، توانستند بسیار سریع به نتیجه برسند. در آن برهه زمانی، اقتصاد بخش خصوصی گستره چندانی نداشت و اغلب کارخانهها، صنایع و مشاغل توسط دولت مدیریت میشدند، به همین جهت تعطیلی این صنایع وارد کردن ضربهای مستقیم بود به دم و دستگاه پایین تنه شاهکبیر!
نبود امنیت شغلی و پایداری مشاغل
از تفاوتهای بارز جامعه کارگری امروز با آنچه که سال 57بود، این است که امروزه کارگرها در بخشهای مختلف، به شکل نامطمئنی مشغول به کار هستند و این همبستگی عمومی آنها را بسیار سختتر کرده. آنها عمدتا با چنگ و دندان و چندین پارتی توانستهاند شغلی که در آن مشغول به کار هستند را برای خود مهیا کنند، فلذا نمیتوانند آن را به آسانی از دست بدهند.
اکنون که این یادداشت را میخوانید کمتر از یک سوم از کاکنان شرکت ملی نفت ایران، مستقیما استخدام وزارت نفت هستند و مابقی آنها توسط پیمانکارها و بنگاههای کاریابی خصوصی، به شکل قراردادی استخدام شدهاند.
از سوی دیگر، معلمان، پزشکان، وکلا و سایر گروههای شغلی، شدیدا مشغول ستیز در بازار کار پررقیبی هستند که ساعات کاری بالایی دارد و به نسبت دستمزد کمتری به آنها پرداخته میشود، فلذا حتی اعصاب کوتاه مدت نیز اولا زمین را برای رقبایشان فراهم میکند و دوما آنها را از چرخه این رقابت عقب/بیرون میاندازد.
و در بخش صنایع نیز، پس از سالها اجرای سیاستهای خصوصیسازی در سطح کشور، حالا تقریبا میتوان گفت که کمتر 100 شرکت/کارخانه بزرگ صنعتی تحت مدیریت دولت باقی مانده، که اغلب کارکنان در آنها هم به شکل قراردادی مشغول به کار هستند و موقعیت شغلیشان به مویی بند است.
فلذا دو مولفه کلیدی “امنیت شغلی” و “مشاغل پایدار” از زمان ناآرامیهای 57 تا کنون تغییر کرده و کارکنان به دلیل ناپایداری موقعیت شغلیای که در آن مشغول به کار هستند، توانایی اعمال فشار کمتری بر دولت هستند.
نبود اتحادیه کارگری پرقدرت
همچنین از موارد دیگری که نباید از آن چشم پوشی کرد نقش کمرنگ اتحادیههای صنفی در میان مردم است. اتحادیههای کارگری در تمام جهان و به خصوص در کشورهای دارای دمکراسی، نقش بسیار پررنگی دارند. زیرا کارگرهای مشاغل مختلف قادر هستند با همصدا شدن زیر پرچم این اتحادیهها، پا روی دم دولتهای زیادهخواه بگذارند. اتحادیهها نهادهای بسیار کلیدیای برای رسیدن به دمکراسی هستند، چرا که در قالب اتحادیهها، کارگرها میتوانند به شکل جمعی حقوق خود را مطالبه کنند. ولی متاسفانه در ایران هیچگاه این اتفاق نیفتاده، به دو دلیل
- عدم درک مردم از نقش کلیدی اتحادیه
- هراس سیاستمداران از قدرت گرفتن اتحادیهها
هرچه که بوده و نبوده، امروزه میزان اثرگذاری تشکلهای صنفی بسیار ضعیف است. درواقع آنها بدل به دفاتری نمادین سمبلیک شدهاند که مطلقا قدرتی ندارند، چرا که پشتوانهای ندارند. تخریب گسترده اتحادیهها در دهه هشتاد، خصوصیسازیهایی که در این دهه صورت گرفت و همچنین موج بیکاریها و فشارهای اقتصادیای که در دهه نود بخاطر تحریمها بر مردم اعمال شد، همگی عواملیاند که سبب شدهاند کارگران بدون کوچکترین سازماندهی به حال خود رها شوند.
این عدم برخورداری کارگران از اتحادیههایی قدرتمند و سازمان یافته، سبب شده که حالا اعتراضات و اعتصابات قشرهای مختلف کارگران تبدیل به موجهای کوچکی شود که از محدوده یک شرکت خاص فراتر نمیروند و یا آنکه هیچ همبستگی، پیوستگی و هدف منسجمی را دنبال نمیکنند. این درحالی است که حوالی دهه 70، تشکلهای کارگری نقش پررنگتری در اتحاد میان قشرهای مختلف کارکنان داشتند؛ نمونه آن اتحاد گروههای کارگری برای رای دادن به محمد خاتمی و نهایتا پیروزی او در انتخابات اواخر دهه هفتاد است. اتحادی که پس از آن با حذف و تضعیف نهادهای کارگری همراه شد، به شکلی که در سال 88 این نهادها بسیار شکننده شده بودند و اکنون دیگر چیزی جز خاطره از آنها باقی نمانده است.
فشارهای اقتصادی و تنگنای مالی
از نبود سازماندهی میان کارگران که بگذریم، وضعیت اقتصادی هرساله مشغول بدتر و بد تر شدن بوده. به شکلی که آمارها میگوید از 1390 تا سال 1400 به شکل متوسط از ارزش دستمزد قشرهای مختلف کارگران، حداقل چیزی حدود 15درصد کاسته شده. و این به آن معنای سفره کوچکتر برای آنان است. سفرهای کوچکتر که توان هر ریسکی را از آنها میگیرد. با این دستمزد کم و مخارج بالا، اکثر این کارکنان با حقوق ماه به ماه خود مشغول گذراندن معیشت خود هستند و به هیچ وجه نمیتوانند با دست زدن به اعتصاب، از حقوق ماه بعد خود چشم پوشی کنند.
فشار بر کارگران برای پیوستن به اعتصابات سراسری
همه این شواهد و دلایل به این معنا هستند که در این برهه کارگران نمیتوانند با اعتصابات سراسری به جنبش اعتراضی شکل گرفته در کشور کمک کنند. ولی با این وجود هرروزه شاهد فشارهای بسیاری هستیم که کارگران را وادار میکند اعتصاب کردن. این فشارها دامنه گستردهای دارد. از تهدید آنها به تخریب محل کسبشان گرفته، تا برچسب ترسو زدن به آنها. یا حتی گاه دیدهام که معترضین تند رو کارگرانی که اعتصاب نمیکنند را چرخدندههای سرکوب مینامند و آنها را متهم میکنند به خون شویی!
چه بسا که دو اشکال بزرگ به این رویه وارد است:
- چنین شیوه دعوتی -تهدید و اتهام- برای اعتصاب، اصلا شایسته نیست.
- هیچکس در این موقعیت نیست که در شیوه اعتراض دیگران دخالت و تعیین تکلیف کند.
باید این را پذیرفت که هرکس به انتخاب خود راهی برای راهی برای اعلام همبستگی پیدا کند. و حتی اگر اعلام همبستگی نکند این ربطی به دیگران ندارد. از اصول پایه دمکراسی احترام به انتخابی است که افراد دارند، و چطور ممکن است کشوری به دمکراسی برسد، درحالی که دمکراسی خواهان آن دیگران را تحت فشار میگذراند برای همرای شدن با خودشان؟
اصلا از شیوه ناخوشایند و ناشیانه دعوت از کارگران برای اعتصاب که بگذریم، بهنظرم بسیار زشت وقیحانه است که تندروهایی که خارج از کشور، شنبهها و یکشنبهها (روزهای تعطیل) دست به تظاهرات میزنند تا مبادا از حقوقشان چیزی کسر شود، برای مردم داخل که با بحرانهای عمیق اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، نسخهای برای اعتصاب بلند مدت بپیچند!
نقش تحریمها در تضعیف جنبشهای کارگری
به آسانی میتوان دریافت که تحریمها تاثیر بسیار زیادی بر معیشت همه کارگران ایرانی دارد و یک نکته بسیار مهم که نمیتوانم در اینجا به آن اشاره نکنم حمایت گروههای تندرو از تحریمهاست. درکمال تعجب این گروهها تحریم را راهبرد خود برای مقابله با حکومت قرار دادهاند!
آن هم درحالی که حکومت از 40سال تحریم مستمر تضعیف نشده و فشار آن فقط بر دوش مردم بوده.
آن هم درحالی که تنگنای اقتصادی که بخش مهمی از آن ناشی از تحریمهاست، سبب شده کارگران حتی این امکان را نداشته باشند که برای یک روز هم که شده دست به اعتصاب بزنند!
حالا با این وجود که تحریمها جبهه اعتراضات و توان ایستادگی مردم را نیز تضعیف میکند، چگونه میتوان از آن دفاع کرد یا اصلا انتظار داشت که در آینده، با وجود فشارهای بیشتر اقتصادی و کوچکتر شدن سفره مردم بر اثر تحریمها، کارگران بتوانند دست به اعتصاب یا اعتراضی -حتی یک ساعته- بزنند؟
برای مطالعه در این باره بد نیست سری به نوشته دیگری بزنید با همین مضمون
تحریم برای آزادی!تابعدترها؛
با احترام، جناب وی.