در پیغامی نوشته «این انتظار را از من نداشته!» برایم بسیار عجیب است این رفتار آدمها. گویی احترامی که آنها بر پایه شناختشان برایم قائل هستند، این وظیفه را به من اعطا میکند که هیچ کاری نکنم تا چیزی از وقارم کاسته نشود. و چه کارهایی از وقارم میکاهند؟ اگر اشتباه نکنم این نیز آنها باید تعیین کنند. درواقع ممکن است من هر زمانی و با انجام هر کاری که با خواستهها و مواضعشان همخوانی ندارد، ناسپاسی کرده باشم!
اینبار نیز همینگونه است. این گِله را از من داشته، چون در پیامی که نظرم را درباره وقایع اخیر گفتهام، به اندازه کافی به این و آن نتوپیدهام که ایشان خوشش بیاید! یکی نیست بگوید به تو چه؟ انگار باورشان شده که چون به خودشان اجازه میدهند به بازیگران حمله کنند و بازخواستشان کنند که “تو چرا این را نگفتی، آن را گفتی” پس این حق را دارند که به مردم هم امر و نهی کنند.
کلا حساب کارشان مشخص نیست. صلح دوستانِ مخالف اعدامی هستند که میخواهند “فردای براندازی” از هر تیربرق یک آخوند بیاویزند. یعنی حداقل پانصد هزار نفر آخوند را قتل عام کنند! شوخیشان گرفته. آزادی خواهانی هستند که “کمپین شرمساری” راه میاندازند برای تحت فشار قرار دادن هرکسی که با آنها هم نظر نیست. به ذهنشان هم خطور نمیکند که این کارها با ماهیت دمکراسی خواهی در تضاد است. آنوقت انتظار دارند من هم بگویم چشم، دستورالعملی ازشان بگیرم و از فردا آنطور که اینها دوست دارند مبارزه کنم. هنوز یاد نگرفتهاند سرشان توی کار این و آن نباشد، انتظار دارند جمهوری اسلامی هم توی زندگیشان دخالت نکند. خب دو روی یک سکهاید دیگر. شما هم آیینهای از جمهوری اسلامی هستید. مستبدها و زورگوهایی هستید که هنوز به قدرت نرسیدهاند. ورنه آزادیخواهانِ کجای دنیا و در کجای تاریخ به کسی که تفکر مستقل خود را داشته توهین کردهاند و برچسب زدهاند؟
چه کسی گفته آدم اگر شیوه مبارزهاش را خودش انتخاب کند و با جماعت توده همراه نشود، توهین به خون کسی است؟ مگر قرار است همه از یک راه بروند و به یک شکل تاوان بدهند؟ میکشند آقا جان، میکشند. تاریخ بر همینگونه ساخته شده. با کشتارهای همین حرامزادگان و امثالشان. میخواهید برگ تازهای به تاریخ بیفزایید؟ باید اول تخمش را داشته باشید، بکارید، خون به پایش بریزید، تا این بذر سبز شود. با هشتگ زدن که انقلاب نمیشود کرد. حالا صد میلیون نه، صد میلیارد. کنتور که نمیاندازد. خیال میکنند پوفیوزهایی که آن بالا نشستهاند به یکورشان است که اینها در توییتر چه خطابشان میکنند.
گمان میکنند خامنهای خودش را دست کم از رهبر صورت نشسته و مسواک ندیده طالبان میگیرد. یا چمیدانم، انتظار دارند بیبخار تر از رچب طیّب ایردوغان باشد که 2016 آنطور چند دههزار نفر از مخالفانش را به خاک سیاه نشاند. شش سال از آن موقع گذشته، با تورم هفتاد درصدی ترکیه قیمت آب را نمیتواند کنترل کند، ولی به ارمنستان لشکر کشی میکند! کسی هنوز جرات نکرده خم به ابرو بیارود. خامنهای از دیکتاتور ییلاق آذربایجان بیعرضهتر که نیست، بخواهد بگذارد با انقلاب اینترنتی حکومت از دستش برود.
یکی نیست بگوید به اطرافتان نگاهی کنید، بازاریها و مردمِ کوچه و خیابان از انقلابی که درحال وقوع میبینیدش جا ماندهاند. موتوریهای اسنپ خبر ندارند که هفتهای یک دفعه فاتحه حکومت را میخوانید! یا نکند میخواهید با حلوا حلوا گفتن دهانتان شیرین شود؟
به جای خشم و انزجاری که شما را به خیابان هدایت میکند کمی فکر کنید. فکر کنید به اینکه مولفههای شکلگیری یک انقلاب چهها هستند؟
خشم و انزجار و عصبانیت دامی است برای شما که به خیابان بروید و کتک بخورید. عصبانیت سریعترین راه نفوذ و آسیب پذیری شماست. خشم، مهم ترین عاملی است که قدرت درست اندیشیدن را از شما میرباید و آنگاه دشمنی پخمه خواهید بود که ارزش رایزنی ندارد. که فقط بدرد سرکوب سخت میخورد.
ایران اینترنشنال و بیبیسی که میبینید به شما میگویند در یک قدمی انقلاب هستید، میخواهند به خیابان بروید تا با خون شما گزارش ویژه بروند و نهایتا دولتهاشان، با اهرم کردن این فشار ها از جمهوری اسلامی امتیاز بگیرند.
در اینجا یا باید یکی از بزرگان حکومت باشید، یا از بزرگان مخالف آن. اینها دو لبه یک قیچیاند و هرکسی جز آن وسط است. وسط یک قیچی برنده.
حقوقتان را بخواهید، حقتان را فریاااد بزنید. فلانِ فلانِ آن خودکامهای که بخواهد آزادیتان را از شما بستاند. برای آرمانهایتان ستیز کنید، اما هدفمند، اما با قاعده. کمی کلاس کاری داشته باشید و حداقل دشمن بزرگی باشید. بهجای ریختن در خیابان و از کوره در رفتن، فکر بسازید و آنگاه به خودی خود حکمرانان هم یکی از شما خواهند بود.
ورنه داد وقال راه انداختن و پیاده نظام سیاستمداران بودن را که همه هستند.
تا بعدترها؛
با احترام، جناب وی.