متاسفانه پس از گشت و گذار های فراوان و بررسی های مداوم در بستر اینترنت فارسی، متوجه شدم که تعاریف صحیح و مناسبی که وجههی بیطرفانهی علم را حفظ کرده و به شکلی داورانه اقدام به تعریف مفاهیم حوزهی علوم سیاسی کنند، مطلقا موجود نیست.
این صفحه راهنمایی جزئی و خودمانیست در خصوص تعاریف برخی مفاهیم مهم و مورد استفاده در حوزهی سیاست معاصر کشور ایران، که تلاش شده در نگارش آن با احترام به تفاوت سلیقهها، بیطرفی حفظ شود و از آنجایی که تا کنون هیچکس اقدام به تشریح این مولفهها خارج از عینک و بینش تفکر حاکم بر جامعه نکرده، همینجا به یادگار بماند.
جریان فکری-سیاسی
جریان به معنای جاری شدن و روان شدن است. منظور از جریان فکری – سیاسی، رفتاریست که با سوگیری عشقی و میلی به طرف دست گرفتن قدرت در جامعه فعالیت میکند. جریان فکری و سیاسی گستردگی زیادی دارد و در درون خود احزاب، نهاد ها، جناح ها، سازمانها، و جبهههای مختلف فکری/سیاسی را داراست.
جریان فکری و سیاسی، چشماندازی ورای حزب، جناح و جبهه فکری است. این پدیدهی مداوما در حال رشد و آپدیت شدن، اغلب از یک دین، مکتب یا ایدئولوژی درحال تغذیه است. برههی زمانی به وجود آمدنش نسبتا قابل تشخیص است، در محل اندیشه ورزی اولیه رشد کرده و پس از آن به شکل ویروسی همهگیر میشود.
جریان فکری و سیاسی، به شکل کلی مثل یک جوی آب، دارای مبدا، مسیر و مقصد مشخص است. و البته همانطور که انتظار میرود قطعا گل و لای فراوانی هم با خود دارد (لبخند). هدف این جریان ها از بدستگیری حاکمیت در جامعه، بنا نهادن ارزشها و رژیم سیاسی مورد نظر خودشان است.
جبهه فکری-سیاسی
جبههی فکری و سیاسی تشکیل شده از چند حزب است که با توجه به شخصیت یا هدف مشترکی که دارند، با یکدیگر متحد شده و برای رسیدن به خواستهی مشترک تلاش میکنند. یک جبهه ممکن است از احزابی با ایدئولوژی های مختلف و نزدیک به هم تشکیل شود. مثلا حزبهای نخنمایی مثل اصول گرا و اصلاح طلب با یکدیگر جبههای تشکیل دهند و در راستای قوام حکمرانی و خدمت رسانی به مردم تلاش کنند :)!
جبهههای فکری-سیاسی تاجایی که هدف مشترکشان پابرجاست، عمدتا تداوم دارند. اما امان از آن روز که به هدف مورد نظر برسند! حلوا حلوا ها شروع شده، اختلافات آشکار شده، و یکدیگر را میدرند.
همچنین این اختلافات ممکن است با مرگ یا کنار رفتن شخصیت محوری یکی از چند محور بروز پیدا کند و دچار فروپاشی شود.
جناحهای فکری-سیاسی
این مفهوم در علوم سیاسی تعریف مورد توافقی و واحدی ندارد. از این اصطلاح تعابیر چندگانهای برداشت میشود که در خدمتتان عرض میکنم:
1-گروهبندی درون حزبی
2-گروهبندی در مجادلههای داخلی
3-رقابتهای درونی نظام حکومتی
برداشت هر کدام از مفاهیم ذکر شده، بسته به محتوای مد نظر ممکن است بین این سه اصل کلی متغیر باشند. صد البته که کمابیش همگی از یک قماش اند.
حزب سیاسی
حزب سیاسی به معنای گرد هم آمدن افرادی با تفکرات نزدیک به هم، با ایده و هدف مشترک است. به شکل قائدهمند، یک گروه میبایست دارای شرایط مشخصی باشد تا بتوان آن را حزب نامید که البته با این پارامترها بسیاری از حزبهای مستقر در نظام سیاسی ایران، فاقد پیشزمینههای لازم برای حزب شدن بوده و میبایست آنها را “شبه حزب” یا “احزاب خودخوانده” نامید تا به شکل کلی مفهوم حزب با چنین مثالهایی تهی از معنا نشود.
شاخص های لازم برای شکل گرفتن یک حزب
1-توافق بر سر اصول بنیادی میان افراد تشکیل دهنده
2-وجود تشکیلات و دفتر دستک های مرکزی حزب
3-وجود شعبههایی گسترده شده در سطح جامعه که با مرکز مرتبط باشند
4- تلاش برای دستیابی به قدرت سیاسی
5-پشتیبانی مردم پشتیبانی مردم
در جامعهی ما متاسفانه اغلب گروهها فاقد بنیادی ترین اصول راهبردی برای تبدیل شدن به یک حزب هستند. و تنها پوسته و عنوان یک حزب را یدک میکشند. از آنجایی که مجالی برای توضیح آن در این مبحث وجود ندارد، ذکر همین نکته کافیست که حزبها در ایران به شکل منحصر به فردی کاستیهای ویژهی خود را دارند که این امر در تمام نظام های سیاسی جهان -مانند تمامی ساختار های عجیب و غریبمان- نایاب است.
مکتب سیاسی
قالب مادر، سیستم فکری و یا ایدئولوژی مرکزی سیاسی است که تعیین کنندهی بینش و منش رهبران و پیروان سیاسی آن مکتب است.
ائتلاف سیاسی
به توافق موقت و از یک ظرف آب خوردن احزاب و گروههای سیاسی، برای رسیدن به اهداف سیاسی و پارلمانی گفته میشود.
اپوزیسیون
به حزبها، گروهها، و جریانهای مخالف نظام سیاسی حاکم گفته میشود. جریانهای اپوزیسیونی به دلیل تضادهای ایدئولوژیک، سیاسی و منافع اقتصادی در برابر رژیم حاکم ایستاده و با آن به مبارزه میپردازند. این جریانها علاوه بر دارا بودن ایدئولوژیهای متفاوت، ممکن است در داخل یا خارج از کشور فعال بوده و راهبردهای مختلف مبارزه با نظام سیاسی حاکم را در پیش بگیرند.
متاسفانه گروههای اپوزیسیونی نظام فعلی حاکم بر ایران هم چنگی به دل نزده و از سلامت عمل چندانی برخوردار نیستند. این گروهها، از راهبرد های مشخصی برای مبارزه با نظام حاکم برخوردار نبوده و عمدتا سیاست مورد استفادهشان مطابق اصول “الله بختکی” اداره میشود. آنها دارای تشکیلات مشخصی نبوده و بعضا نگاهشان به مبارزه تا سطح یک اینفلوئنسر اینستاگرامی دوزاری است.
از دیگر ایرادات وارده به این گروهها میتوان به مشخص نبودن اعضا، نداشتن برنامهای مدون برای حکمرانی، و همچنین منابع مالی نامشخص ذکر کرد.
گروههای نفوذ سیاسی
گروههای نفوذ یا گروههای فشار، به ساختار های زیرپوستیای گفته میشود که
1-دارای منافع، راهبرد و نگرش مشترک هستند.
2-بهخاطر پیشبرد، حفظ یا حرکت به سمت این هدفها، با یک دیگر متحد شده باشند.
3-با وجود برخورداری از گروه، منابع مالی و قدرت سیاسی، مصمم در به دست گرفتن مستقیم قدرت نبوده و در پی تاثیرگذاری بر حاکمان و مدیران رده بالا اند.
نیروهای اجتماعی
مجموعه طبقات و گروههایی هستند که بر روی شرایط سیاسی تاثیر میگذارند. نیروهای اجتماعی شامل افرادی میشود که دارای ابعاد همردیفی از لحاظ علایق ساختاری، اقتصادی و امثال آن بوده، و به شرکت در فرآیندهای سیاسی، اعم از موجها، ادارهی جامعه، نهاد های سیاسی، مطالبهگری، تصمیمگیریها و سیاستگذاریها علاقهمند اند.
ایدئولوژی
یک سری از ساختارها و افکار مدون بر پایهی بایدها و نبایدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را ایدئولوژی مینامند. ایدئولوژیها دستورالعملهای پیروان و مریدان سیاسی بوده و میتواند زیربنای یک نظام سیاسی باشد.
سلطنت طلب
منظور از سلطنت طلب افراد یا گروههایی سیاسی است که که در پی حاکمیت یک خاندان سلطنتی و نظام موروثی بر کشور هستند. سلطنت طلبها به دو دستهی کلی مطلقه و مشروطه تقسیم میشوند.
گروه اول : سلطنت طلب مطلقه هیچ قید و شرطی را برای محدودیت حاکمیت شاه نمیپذیرند.
و اما سلطنت طلبهای مشروطه اما خواهان سلطنت یک شاه هستند، ولی به شکل یک مقام تشریفاتی که اختیارات وی مشروط به تصویب مجلس یا پارلمان باشد.
اسلامگرا
به گروهها، احزاب، نهادها و جریانهایی گفته میشود که به حاکمیت اصول و ارزشهای اسلام، در ریز و درشت مسائل و همهی شئون جامعه باور دارند.
مارکسیست
مارکسیست به پیروان افکار کارل مارکس و فریدریش انگلس اطلاق میشود. که هر کدام نیز بعد تر به شعبههای مختلفی متناسب با رهبران بعدی مثل لنین، استالین، مائو و فلان و بهمان تقسیم شدهاند.
ملیگرا – ناسیونالیست
این واژه به افراد یا گروههایی اطلاق میشود که بر هویت مشترک جامعه باور دارند. و اهمیت زیادی برای تاریخ، فرهنگ، رسوم باستانی و زبان مشترک قائلاند. ملیگراها یا ناسیونالیستها به اصلالت یک ملت و یا یک قوم خاص، و حق حاکمیت و استقلال آنها باورمند هستند.
التقاطی
التقاطیها مخلوطی از همهچیزند. ساختار واحد و یکپارچهای که بتوان قواعد آن را فهمید، برای آنها وجود ندارد. این گروه مایل اند قیمهها را توی ماست ها بریزند و سپس میل کنند. آنها به ترکیب و تلفیقی از مکاتب و اندیشه های مختلف معتقد است. یعنی از هر مکتب و گروه، آنچه که خوشش میآید را برداشته و مورد استفاده قرار میدهد.
تجددگرا
تجدد گرایی برای دین مورد استفاده قرار میگیرد و به شکل کامل “تجدد گرایی دینی” نامیده میشود. تجدد گرایان دینی نیز مانند التقاطیها، پیرو مکتب “قیمه ماستی” هستند (شوخی). آنها در عین اعتقاد به مبانی مدرنیتهی غربی مثل لیبرالیسم، راسیونالیسم، سیانتیسم، اومانیسم و غیره، باورمند به دین هم بوده و مایل به هم زدن این قیمه و ماست هستند.
سنتگرا
سنت گرا به گروهی اهل دل گفته میشود که مایلاند ارزشها و آداب و رسوم اصیل یا کهن را بسیار پاس داشته و بعضا آنها را احیا کنند.
عرفگرا – سکولار
عرفگرایان بر این باورند که بایستی بر اساس مبانی عرف بشری (اعم از عقلانیت عمومی، قراردادهای اجتماعی، هنجارها و حقوق بشر) و فارغ از آموزههای دینی باید نظام جامعه را اداره کرد و به سیاست، اقتصاد، فرهنگ و سایر امورات سر و سامان داد. سکولارها میل به جدا کردن یا کمتر شدن اثر دین بر سیاست، اقتصاد، اجتماع، نظامیگری و سایر زمینهها دارند.
قوم گرا
به افراد، گروهها یا جریانهای فکریای گفته میشود که بر هویت متمایز یکی از اقوام کشور مثل ترک، لر، عرب، کرد، بلوچ و .. تاکید دارند؛ و به دنبال مطالبات قومی، خود مختاری، فدرال خواهی، جدایی طلبی و عکس گرفتن با بِرنو هستند. (لبخند)
خواص
همانطور که از اسمشان پیداست. به افراد صاحب نفوذ، دارای تحلیل، برجسته، برگزیده، فرهیخته، از ما بهتران و فلان و چنان ها گفته میشود. این افراد کسانی هستندک ه به نحوی در جامعه خاص یا ویژهاند. آنها صاحب قدرت و مقامات سیاسی، پرستیژ، صاحب فکر و اندیشه، فن، تجربه یا از این جور چیزها هستند، که به نحوی در عوام نفوذ داشته و تلاش میکنند آنها را در راستای هدفی خاص به کار گیرند.
عوام
تودهی مردم. به تودهی مردم از اقشار مختلف گفته میشود که فاقد اندیشه و راهبرد کلی بوده و معمولا تابع جو حاکم بر جامعهاند. دنبالهروی خواص. آنها ممکن است طرفدار هرکسی باشند.
متحجر
متحجرها افرادی هستند که از نظر فکری و اندیشه فاقد انعطاف بوده و تنها به سطح و ظواهر توجه دارند. و به شدت نیز از آن دفاع میکنند. این جماعت به حقیقت یا روح قضیه، یا آنچه که درست است توجهی ندارند و هرچه بگویی بر خر خودشان سوارند. متحجرها به زمان و مکان بی توجه اند و قادر به پاسخگویی به نیازهای تازهی بشر نیستند.
اصول گرا
اصول گرا، به اعضای یکی از شبه حزبهای فعال در کشور گفته میشود که از رهبران معنوی آن آقایان قالیباف، ولایتی، جلیلی و امثالهم هستند. اصولگرایان هماهنگی بیشتری با نهاد حاکمیت داشته و از احزابی هستند که میتوان آنها را به رهبر جمهوری اسلامی ایران نزدیکتر دانست. به شکل کلی تعبیر این اعضا از واژهی اصولگرا، شامل کسانیست که خواهان پایبندی به اصول و ارزشها و احکام و شریعت، و اصرار به اجرای همان اصول در سطح جامعه هستند.
انقلابی
در سالیان اخیر از درون دل شبهحزب اصولگرا جریان فکریای بیرون آمد که خود را انقلابی مینامد. شبهحزب اصولگرا که در دههی گذشته به دلایل مختلف از جمله انفعال، اختلاسها، روی برگرداندن مردم، گردن نگرفتن محمود احمدینژاد، ناکامیهایی در مجلس و… بختش بسته شده بود. اقدام به خانه تکانی کرده و توزیع چفیه در میان اعضای خود نمود. که این ظاهر تازه را انقلابیون مینامند.
اصلاح طلب
اصلاح طلب یکی دیگر از دو شبهحزب بزرگ مستقر در ایران است که خواهان تغییرات و اصلاح امور جامعه بر اساس اصول و ارزشهای دینی با مصلحت اندیشی عقلانی، عرف جدید و تحولات روزگار است. واژهی اصلاح در عرف سیاسی سکولار برآمده از (Reform) در مقابل انقلاب یا (Revolution) است. این تفکر برآمده از آن است که برخی حکومتها برای کنترل نارضایتیها و جلوگیری از وقوع انقلاب، دست به رِفرم یا اصلاحات میزنند. ولی در ادبیات سیاسی و دینی ایران زمین واژهی اصلاح در مقابل کلمه فساد قرار گرفته و به هر حرکت و اصلاحی برای رفع فساد اطلاق میشود. (لبخند)
طی زمانهای آینده اگر امکانی بود، به شکل جداگانه به توضیح و تشریح هرکدام از این مفاهیم پرداخته و آنها را به شکل جزئی تر موشکافی خواهیم کرد.
تا بعد تر ها
با احترام، جناب وی.