از من میپرسد که نظرم درباره برجام چیست؟ آیا توافقی صورت میگیرد؟ میخواهد برای مراحل نهایی مهاجرتش به آمریکا برنامه ریزی داشته باشد و اینکه دلار بشود 25هزار تومان، کمک بزرگی به او میکند. نظرم را با او در میان گذاشتم. بعد این به ذهنم رسید که چند نفر دیگر ممکن است درگیر شرایط مشابهی باشند؟ جواب کلی یک ایران است، هشتاد میلیون آدم میخواهند بدانند تکلیفشان چیست! اگر یکی از این آدمها هستید احتمالا این متن برایتان کارآمد باشد.
همین اول کار با شما اتمام حجت کنم که، در اینجا قرار است شما را از خوشبینی موجود دربارهی برجام ناامید کرده و بگویم برجام نمیتواند یک شبه بیاید و شما را از سختیهای موجود برهاند. برخلاف تصور، محاسبات تئوری و روی کاغذی میگویند که “دست پاچگی دولت از به نتیجه رسیدن برجام” احتمال بیشتری دارد تا “مدیریت گشایش اقتصادی پس از برجام” چنین چیزی به این معنا است که حتی ممکن است برجام طی شرایطی سبب شود اوضاع از این که هست هم سختتر بگذرد.
کودکی را تصور کنید که میخواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد. او در مسیر صاف هم به سختی قادر به کنترل دوچرخهاش است، حالا چه میشود اگر او را سوار دوچرخه کنیم و یک سراشیبی مقابلش قرار دهیم که در انتهای آن تپههای پول چشمک میزنند. خب جواب مشخص است، با دوچرخهای که به او دادهایم آنقدر دور برمیدارد که کنترل آن از دستش خارج شده و به فنا میرود. آن بچه، یک مدیر/مسئول/سیاستمدار ایرانیست، آن دوچرخه کشور ما، و آن سراشیبی برجام نام دارد.
بههرحال پس از مدتها فشار اقتصادی، باز شدن شیرفلکۀ پولهای بلوکه شده و صادرات آزاد، مسئولین را از خود بیخود میکند. و برای اقتصاد مملکت ما چه چیزی بدتر از مدیرانی که دست و پای خودشان را گم کردهاند؟ این بزرگواران درحالت معمول قادر به پیشروی در یک مسیر آسفالته نیستند. حالا چه میشود اگر چرخ مملکت را به دستشان سپرده و آن ها را در سراشیبی ول کنیم؟
فلذا اگر شرایط کشور در پسا برجام هم کنترل نشود، نه تنها همین آش است و همین کاسه، که اوضاع از این که هست هم بیریختتر خواهد شد.
بگذریم آقا جان؛ از این میگفتم خدمتتان که نباید خیلی انتظارات زود رسی از برجام داشت. گرچه وظیفه یک تحلیلگر پیشبینی بدترین احتمالاتی است که ممکن است رخ بدهند، اما در اینجا گمان میکنم حقایقهم آنقدر با ذهنیتهای مثبت شما فاصله دارند، که بدبین شدن کمی اضافه کاری باشد. به همین دلیل در طول این متن، تمام فرضیهها مبنی بر “صورت گرفتن توافق است”. چرا که جز این، نه دوست دارم ایران را تصور کنم، نه اینکه اصلا چیزی میماند که بشود آن را تحلیل کرد. در آیندهی پیش رو شرایط کشور بدون برجام -با توجه به سطح مدیریت سیاستمداران-، یک سیاهی مطلق است، که در آن سیاهی هیچ اتفاقی دور از ذهن نخواهد بود.
به شکل کلی، برای اینکه کشور ما به برجام بینیاز باشد، نیازمند یک بازنگری و تحول شگرف در سیستم هستیم -در درون نظام حاکم، نه براندازی آن- که به طور “مطلق” جزء به جزء ساختار موجود را تخریب و از نو بسازد. در آن شرایط، در تک تک مردم و مسئولان و مدیرانمان نیازمند یک تفکر قدرتمند هستند که منافع جمعی را به منافع فردی ترجیح دهد. و خب از آنجایی که چنین امری تقریبا ناشدنی و دست نیافتنیست، برجام گزینهی آسانتری است که باید به آن چسبید و رهایش نکرد. من گمان میکنم این را سیاستمداران ما هم میدانند، و از آنجایی که نه میخواهند و نه میتوانند که زیر بار آن تحول عظیم بروند، برجام یک موقعیت “اجتناب ناپذیر” را فراهم میکند تا برای بقای نظام هم که شده، آن را توی هوا بقاپند.
دیگر مقدمه کافیست، بپردازیم به خود ماجرا.
به شکل کلی چهار جبهه سازنده در برجام اثرگذارند که در نظر نگرفتن نقش هرکدام، هر محاسبات و تحلیلی را معیوب میکند؛ آن چهار جبهه چین، روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا هستند. در اینجا به نقش هر یک اشارههایی خواهیم داشت.
نقش چین در برجام
دارای رقابت تنگاتنگ با آمریکا، تا گلو تحت فشارِ بحران املاک و در چند قدمی رکودی بزرگ. اینها تقریبا اولین مشخصههایی است که درحال حاضر از چین در ذهن دارم. چین از آنجایی که علاقهمندی زیای به وابسته سازی کشورها از لحاظ اقتصادی دارد، خوشحال میشود اگر پایش به ایران باز شده و از این دریای منابع سودی ببرد. «قرارداد 25ساله ایران و چین» بخشی از میل به این کشور برای ورود به بازار ایران است. چه چیزی باعث شده آنها تا به حال منتظر بمانند؟ تحریمهای آمریکا!
درست است که چین و آمریکا میانهی خوبی ندارند و گه گاهی همدیگر را ناخنک میکنند، اما چنین چیزی به معنای دشمنی آنها نیست. این فحش دادنها و نیشگون گرفتنها بخشی از آداب سیاست است و آنها، هم جنبهاش را دارند، هم قواعد کار را میدانند. در نهایت اینکه، چندان به نفع چین نخواهد بود که بخواهد بخاطر ورود به بازار ناچیز اقتصاد ایران، دعواهای مسالمت آمیز خود با آمریکا را به دشمنی تبدیل کند. در واقع ایران پسری نیست که چین بخواهد برای سرویس دادن به او، قید خانوادهاش را بزند. حالا هرچند هم که این خانواده بد باشند.
اما سیاستمداران کشورما، درحال حاضر خیلی حواسشان به چین نیست و این باعث شده که آنها هم عقب بنشینند. مدیران ما کمی گیج هستند و این گیجی کار دستشان داده و همین باعث شده که چین دستش را عقب کشیده و میگوید شما هرچه خواستید بکنید، در آخر من را هم خبر کنید تا امضایی بزنم.
چه بسا این قضیه آنقدر مهم است که مجلس سنای آمریکا مدتی قبل به دنبال تصویب طرحی بود که در آن، برجام به شرط “قطع روابط اقتصادی ایران و چین” به نتیجه برسد. میبینید؟ یعنی آنها در آنسر دنیا فهمیدند، اما در تهران کسی نبود که به ابراهیم خان بفهماند.
نقش روسیه در برجام
روسیه، رفیق بد قلق و منفعت طلب. پوتین در هیچ راهی قدم نمیگذارد مگر اینکه لقمه چرب و نرمی در آن باشد. اما متاسفانه نگاه تهران به مسکو، نگاه وادادهای است که سبب شده برخی منافع تهران از میان بروند، بدون آنکه پوتین ککش هم بگزد.
به گمان من در برهه فعلی مسکو خیلی دوست ندارد توافقی صورت بگیرد. او در میانه جنگ با اکراین است و یک دلیل مهم برای اینکه کسی خیلی نمیتواند به او بگوید بالای چشمت ابروست، این است که پایش گذاشته روی لولههای گازِ صادراتی به اروپا. در صورتی که توافق حاصل شود اتحادیه اروپا قادر است نفت و گاز مصرفی خود را از بازار ایران تهیه کند و این مساله سبب میشود اروپا دست برتر را گرفته و به روسیه تندتر بتازد. شما اگر روسیه بودید، دوست داشتید در این شرایط جنگی ایران بازار صادرات نفت شما به اروپا را کساد کند؟ من که اینطور فکر نمیکنم.
البته مسکو آنقدر هم کودک نیست که بخواهد تابلو بازی در آورده و دوپا را کند توی یک کفش که توافقی صورت نگیرد. آنها قطع به یقین انتخابهای جایگزینی هم دارند. آنچه که از صحبتهای وزیر خارجه روسیه درخصوص برجام فهمیدم، این بود که روسیه به دنبال سطح دسترسیهای وسیعی برای ارتباط با ایران است. چنین چیزی بدین معناست که پس از به نتیجه رسیدن برجام، روسها حساب ویژهای روی این باز کردهاند که نظام از آنها موشک و جت و تسلیحات و فلان و چنان بخرد. و برای رنگین تر کردن این بازار، مقداریهم ماشینآلات کشاورزی و تراکتور قاطی آن. این تجارت سبب میشود در شرایط جنگی فعلی که مسکو مشتریهای چندانی ندارد، کمی کاسبی کند.
از لحاظ جغرافیایی کشور ایران برای پوتین موقعیت ایدهآلی دارد. به وسیله ایران، روسیه میتواند مستقیما به آبهای آزاد جنوب ایران متصل شود، و چه چیزی از این خوبتر؟ این یکی از آن موارد مهمی است که باعث شده پوتین، با وجود کم بودن منفعت اقتصادیاش از ارتباط با ایران، همچنان آن را سوگلی خود بداند. و به تلاشهای عربستان، اسرائیل و ترکیه برای خدشه وارد کردن به این رابطه توجهی نکند. -آن هم با وجود اینکه روابط تجاری هر کدام از این کشورها با روسیه، اختلاف بسیار زیادی نسبت به ارتباط تجاری ایران-روسیه دارد.-
نسبت اتحادیه اروپا و برجام
محتاج به انرژی، تشنۀ ورود به بازار ایران. اتحادیۀ اروپا با کوتاه آمدن در مقابل آمریکا زمینه ساز به وجود آمدن تحریمهای فعلی شد. و حالا دود این کوتاهی، به چشم خودش هم میرود. اروپاییها طی این سالیان، تماما به انرژی وارده از روسیه وابسته شده بودند و این سبب شد پوتین در مقابلشان قد علم کرده و آنها فقط به یک اخم اکتفا کنند.
این روزها اروپا به دنبال راهی است که بتواند بدون باج دادن به روسیه، زمستان پیش رو را از سر بگذراند. این امکان صورت نمیپذیرد مگر آنکه یکی از این سه اتفاق احتمالی رخ دهد:
- برجام به نتیجه برسد
- در مقابل زیاده خواهی پوتین کوتاه بیایند
- حضرت جیزز به آنها کمک کند (لبخند)
نگاه ایالات متحده به برجام
میل به کنترل ایران در منطقه، بحران انرژی، یک قدمی رکود و کارنامه کم افتخار دولت بایدن. خودتان بهتر از هرکسی در جریان ابعاد رابطه ایران و آمریکا هستید. و حالا به این رابطه ابعاد تازهای اضافه شده که مد نظر قرار دادن آنها خالی از لطف نیست.
بایدن میخواهد با شکل گرفتن این توافق کارنامهی خاکستریاش را کمی بهببود ببخشد تا نای رقابت با ترامپ را داشته باشد. از جانب دیگر برجام به ثبات قیمت انرژی کمک میکند و نهایتا این تبادلات تجاری برای اقتصاد بیجان آمریکا که مدتهاست به مویی بند مانده، کمک میکند.
ایران بعد از توافق چگونه خواهد بود؟
دوست داشتم بنویسم که همه چیز سبز است، آسمان رنگینتر است و از این تیپ شاعرانهها، اما متاسفانه از این خبرها نیست. حتما بایستی مد نظر داشته باشید اقتصاد راکد ما پس از سالها اگر قطرهای پول ببیند قویا آنرا میبلعد. فلذا سوراخهای زیادی هست که همگی سبب میشوند تا مدتها پس از برجام، تغییری در روند زندگی مردم احساس نشود. به گمان من ممکن است حتی تا پنج سال پس از این توافق هم مردم فکر کنند عنتر منتر برجام بودهاند که با وجود به نتیجه رسیدنش، سطح زندگیشان هیچ تغییری نکرده. حالا این سوراخها که مانع رسیدن پول به جیب شما میشوند چهها هستند؟ خدمتتان عرض میکنم.
چالش اول – زیرساختهای زوار در رفته
این همه صنایع خسته و تعطیل و ورشکسته. کارخانههای فولاد، نفت، نیروگاههای برق و … همگی با ماشینها و سیستمهایی مشغول به کار هستند که دیگر زوارشان در رفته و سالهاست که رنگ بازسازی به خود ندیدهاند. برای هر دولتی، پیش از هر چیز، اصلاح، بازسازی و نوسازی این زیرساختها در اولویت است. من قادر نیستم عدد و آمار دقیقی در این زمینه به شما ارائه دهم، قول میدهم دولت هم محاسبات درستی در این راستا انجام نداده، اما حدسم این است که هزینهها آنقدر هنگفت هستند که چند سالی ابراهیم را به خود مشغول کنند. ما باید میلیاردها دلار هزینه کنیم تا بتوانیم به اندازۀ کشورهای همسایه، از دریاها نفت بمکیم. باید میلیاردها دلار، پول صرف نیروگاههای تولید برق کنیم تا تابستانها تجربه مضحکِ قطع شدنِ مداوم برق را نداشته باشیم و الی آخر. فلذا نباید چشم امید داشت که به محض به ثمر نشستن برجام بشود در پیادهرو خیابانها پول پارو کرد مگر اینکه سیاستمداران ما واقعا بیشتر از آنچه که میبینیم مشنگ باشند.
چالش دوم – بدهیهای کلان دولت
برجام میشود اما کشور کماکان در تنگنای اقتصادی قرار دارد، بخاطر کوههای بدهیای که دولت به بانک مرکزی دارد، باید مدتها صبر کنیم تا حساب اینها با هم صاف شود و آن وقت پول ملی تازه کمی شروع میکند به جان گرفتن. خود همین مساله، در خوشبینانهترین حالت ممکن سالها زمانبر است.
چالش سوم – فساد نهادینه شده در هوای کشور
در مرحله بعد مساله توزیع این پولهای کلان در کشور است. که اگر مدیریت نشوند فاجعه به بار خواهند آورد. اگر ساز و کار سالمی برای مدیریت و نظارت بر این سیستم شکل نگیرد، بریز و بپاش و فسادی از دل آن بیرون خواهد آمد که خاوریها، زنجانیها و فولادیها را روسفید میکند. اگر این سرمایهها به خوبی مدیریت نشوند ابراهیم رئیسی همان اول کار تمامش را برای نهار مردم ایران هزینه کرده این اقدام خود ذوق میکند.
چالش چهارم – تزریق پول، نعشگی، اوردوز!
اقتصاددانها حجم زیاد پول را همانقدر برای بازار مضر میدانند که مقدار کم آن را. فلذا ورود یکدفعهای بدهیهای بلوکه شده به اقتصاد ایران، مملکت را به قدری High(نعشه) میکند که همانجا اوردوز کرده یا اینکه دست کم couch-lock(زمینگیر) شود : ))). اگر یک دفعهای این پولها وارد چرخه اقتصاد شود، تورم مسلمی بار خواهد آورد که هیچچیز جلودارش نیست. آن همه تورم سبب میشود بازار مثل یک فیل دیوانه غیرقابل کنترل شود.
چالش پنجم – مردم فراری و خروج ارز
شما فکر میکنید برجام شود اینجا گل و بلبل خواهد بود؟ نخیر آقا جان، مردم همه از این کشور و نظام فراریاند. اگر دولت بخواهد به بهبود وضعیت اقتصاد سرعت ببخشد و یکدفعهای دلار را پایین بکشد، ما شاهد موجهای خروج مردم از کشور خواهیم بود. فراموش نکنیم که آن وقت هنوز هم مشکلات مدنی وجود دارد، مردم هنوز هم بابت یک روسری باید تو سری بخورند. پس با دلار ارزان فرار را بر قرار ترجیح داده و در اولین فرصت میروند و بسیاری ارز با خودشان از کشور خارج میکنند.
چالش پنجم – مردم ماندنی و خروج ارز
حتی اگر مردم در کشور بمانند و جایی هم نخواهند بروند، ما شاهد خریدهای هیجانی بسیاری خواهیم بود. اگر قیمت دلار بخواهد یکدفعهای سقوط کند، نتیجه آن ارزان شدن کالا های دلاری خواهد بود دیگر، درست است؟ فکر میکنید جوانان ما بتوانند برای خرید آیفون با دلار 20تومانی ذرهای تردید و مقاومت نشان دهند؟ گمان نمیکنم. که خوب در این حالت هم بسیاری ارز از کشور خارج میشود که این به نفع اقتصاد مملکت نیست.
چالش هزار و صد و چندم – دولت دلال دلار
شما گمان میکنید قیمت ارز درحال حاضر واقعا 30هزار تومان است؟ اینطور فکر نمیکنم. دلالی ارز یکی از مشاغل مورد علاقه دولت است. اینکه در شرایط بد اقتصادی دلار 25هزار تومانی را به شما 30هزار بفروشد، یعنی این وسط روی هر یک دلاری که در بازار ایران معامله میشود، 5هزار تومان سود داشته و در نهایت این یک مبلغ کلان خواهد بود. من گمان نمیکنم که دولت این درآمد هلو بپر توی گلو را به آسانی رها کرده و فکر کنار گذاشتنش باشد. قیمت دلار هرچه کمتر هم شود، سود این مابهالتفاوت، به جیب دولت خواهد رفت، مگر اینکه آقای رئیس تصمیم بگیرد دلار به قیمت واقعی معامله شود.
پایان.
موارد قابل طرح قطعا بیشتر از اینها هستند اما از طرفی، 1- به اندازه موارد فوق مهم نیستند 2-من سواد و حوصله کافی برای تحلیل آنها را ندارم. چون واقعا همین حالا هم از نوشتن خسته شدهام و بد نیست به همین موارد اکتفا کنیم.
در نهایت اگر بخواهم یک چشمانداز کلی به شما بدهم، همین لحظه اگر برجام به نتیجه برسد و آقا ابراهیم فِرز ترین عکسالعمل را از خود نشان بدهد، احتمالا، احتمالا شما تا پایان این دوره از ریاست جمهوریاش میتوانید ذرهای نتایج آن را احساس کنید. یعنی سه سال بعد!
متشکرم که وقت خودتان را به بنده اختصاص دادید.
تا بعدترها؛
با احترام، جناب وی.