چند روزی است که فشارها بر کانال من و تو زیاد شده که چرا چهره معترضین را نمیپوشاند؟ و دستاندر کاران این کانال دست به هر استدلال و حرف و حدیثی میزنند، الا زیر بار این خواسته مردم رفتن. و حتی بهبهای ریزش مخاطبین هم حاضر به انجام این کار نیستند.
به گمانم مدیران این کانال به شکل آگاهانه و عامدانه مایل هستند که آمار معترضین شناسایی شده بالا برود و آنها بازداشت شوند، تا با زیاد شدن شمار دستگیر شدگان و زندانیان، التهاب جامعه نیز افزایش یابد. و در راه رسیدن به این هدف، قربانی شدن دهها انسان نیز هیچ اهمیتی برایشان ندارد.
آنها از این حیوانهایی که مردم را کتک میزنند هم وقیحتر اند.
منوتو یکی از پیچیدهترین کانال های لندنی فارسی زبان است. باوجود اینکه حدود 12سال از تاسیس این شبکه میگذرد، با وجود فشار های زیادی که در برهههای مختلف برای شفافیت، روی این کانال بوده اما هنوز منابع مالی آن که از مهمترین مولفههای تعیین راهبرد یک رسانه هستند، مشخص نشده و معلوم نیست این کانال ابزار فکر سازی کدام کشور و دولت است. البته با قاطعیت باید خدمتتان عرض کنم که با توجه به آبزیرکاهی این رسانه و جنبههای مختلف فعالیت آن، حتی یک درصد هم ممکن نیست که محصولی از جمهوری اسلامی باشد. هرکس از این حرفها میزند قوه فکریاش را مدتهاست که از دست داده. بگذریم.
کیوان و مرجان عباسی هسته اصلی مدیریت این کانال هستند که اتفاقا اصلا میلی به اینکه کسی به آنها توجه کند، ندارند. مادر کیوان دیپلمات یکی از سفارتهای ایران، و پدر او کارمند شبکه تلوزیونی VOA فارسی بود که هردو توانستند به خوبی یک تهیه کننده تلوزیونی تربیت کنند. کیوان عباسی با مرجان ازدواج میکند و ازدواج این دو، میشود نطفه شکل گیری کانال من و تو.
مدیریت این کانال حرفه ایست. برای کم کردن مخارج خیلی عقیدهای به رعایت قوانین کپی رایت ندارند و با وجود هزینههای هنگفت تمام شده برای شبکه، دستمزد کارکنان اما زیاد نیست. در بکارگیری پرسنل، تقریبا همه عوامل پشت صحنه غیر ایرانی هستند و در گزینش مجریان نیز عمدتا دست روی دبههای خیارشوری میگذارد که فقط بلدند حرف بزنند. اغلب قریب به اتفاق مجریهای این کانال از بهره هوشی چندانی برخوردار نیستند و به راحتی میتوان فهمید که تنها اجرا کننده سناریو هستند. نمونهاش سالومه که از اسم برنامهاش میشود فهمید چه بار دارد “سالی تاک” ! یا آن چهار/پنج نفر دیگری که نمیشناسمشان.
عمده مجریانشان از این دخترهای وراج و حرفویی هستند که از پنج فرسخی میتوانی تشخیص دهی که این به دنیا آمده تا فقط با حسادت بد این و آن را بگوید و در نهایت هم شوهر کند. خیلی هدف والاتری در زندگیشان ندارند که بخواهند اهل فکر کردن باشند، یا پرسش مهمی در ذهنشان مطرح شود. خب به چنین آدمی شما یک پخش مستقیم هم بدهید، معلوم است گلاش از نو میشکفد!
فلذا این بهره هوشی پایین عوامل نیز، در کنار بسته بودن هسته مدیریتی شبکه و مولفههای استخدامی، باعث شده پس از گذشت همه این سالها، همچنان منابع مالی و فکریای که مشغول گرداندن این کانال هستند محفوظ و گمنام بمانند.
در ابتدا فکر میکردم این کانال تلویزیونی از سوی رضا پهلوی اداره میشود. اما در نهایت با مطالعه هزینههای گزاف مالی شبکه، بسیار بعید به نظر میرسد که رضا پهلوی توانایی پرداخت چنین هزینههای زیادی را داشته باشد، و اصلا استراتژیاش تا این حد یاریاش کند که بخواهد دست به چنین کارهای بزرگی بزند. پس از ان برداشتم این بود که شاید کیوان عباسی بخاطر اینکه اجدادش حضور فعالی در دربار پهلوی داشتهاند، به این خانواده ارادت خاصی دارد و به این واسطه درحال نشان دادن این ارادت است. که خب این مساله هم منتفی شد. چون میدیدیم که در طول سالهای 92 تا 95 آنها با مستندساز تازهای کار میکردند که گویی خیلی لطفی به پهلویها نداشت، دائم جلو و عقبشان را یکی میکرد و از هیچ فرصتی برای به رخ کشیدن کاستیها و ضعفهای عمیق پهلویها، فرو نمیگذاشت.
و حالا با نگاه به آن گذشته، و همچنین مرور ذهنی بیشتر فعالیتهای این کانال، گمان میکنم مانور عامدانه آنها برروی رضا پهلوی، و صرفا برای رد گم کردن است که بنظر برسد وابستگیای به او دارند! همینقدر هوشمندانه! و اینکه رضا پهلوی، بعنوان تنها کسی که در طول این سالها از او حمایت کردهاند، برایشان خیلی مهم نیست، یعنی اینکه اصلا سیاست برای آنها اهمیتی ندارد. گویا اهداف شبکه بسیار گستردهتر از آن است که بخواهد به اهداف سیاسی محدود شود. الان که دید بازتری نسبت به مساله دارم، میتوانم با قاطعیت بگویم که این کانال کار فرهنگی میکند و از اهدافش ایجاد تغییر در فرهنگ مردم ایران است. خوب یا بدش را کار ندارم و قرار نیست اینجا بگویم که وامصیبتا، ببینید چطور فلان فلان شدهها دارند … ، نه. بحث بر سر این است که یک دولت، پشت این کانال درحال مدیریت اذهان مردم و تزریق لایفاستایل، به جامعه است!
تزریق لایفاستایل به یک جامعه با هویت زدایی آن جامعه در یک راستا قرار دارد. در واقع شما باید برای اینکه بتوانید روی تخته ذهن مردم چیزی بنویسید، اول باید نوشتههای قبلی را پاک کنید و سپس شروع کنید به نوشتن چیزهای تازه. برای ذهن ما ایرانیها، این هویت زدایی مساوی است با از بین رفتن فرهنگ ایرانی – اسلامیمان. خوشتان بیاید یا نه، بههرحال اسلام هم صدها سال در این کشور وجود داشته و اکنون بخشی از فرهنگ ماست. حتی اگر مسلمان هم نباشید، حتی اگر آیندهای برسد که دین اسلام در این کشور رسمیت و مرجیعت نداشته باشد، باز هم فرهنگ آن در بدنه این کشور قابل مشاهده است. همانطور که ما اکنون چهارشنبه سوری را جشن میگیریم، اما مردممان زرتشتی نیستند. منظورم از فرهنگ شدن اسلام در آیینمان، یک چنین آداب و رسومی است. منظورم فرهنگ نذری دادن است، منظورم فرهنگ رفتن به مشهد یا امامزاده هاست که تفاوتی نمیکند به آنها عقیده داشته باشید یا نه، اما بخشی از هویت یک ایرانی هستند. منظورم کاشیهای فیروزهای مسجد هاست! بگذریم.
لب کلامم این است که هویت زدایی این جماعت اینطور نیست که گزینشی باشد، یک سری عادت، افکار و اخلاق را انتخاب کنند و بعد همانها حذف شوند. خیر. تاریخ را مگر میتون بدون توجه به عوامل وقوع آن نوشت؟ مگر جمهوری اسلامی این همه تلاش کرده که تاریخ ایران را محدود کند به این 43سال، موفق شده؟ خیر! فلذا این درهم تنیدگی عوامل تاریخی و فرهنگی را نادیده نگیرید و در نظر داشته باشید که تار و پود آن، در هم تنیده است و اگر کسی بخواهد بخشی از آن را حذف کند، بایستی ابتدا همه آن را از بین ببرد.
حالا که این روزها این شبکه برای دستگیر شدن معترضین و بیشتر ملتهب شدن فضای فکری جامعه حاضر نیست تصویر آنها را بپوشاند، وبخاطر این بیوفایی به مردم، تحریم شده؛ خوشحالم. خداکند به هربهانهای مردم تصمیم بگیرند که تحت تاثیر این کانالها نباشند. نه داخلی و نه خارجی. همه از یک قماشاند. همه خود فروخته. حالا برخی خودشان را به حکومت فروختهاند، برخی به مخالفان حکومت. فرقی نمیکند. گور باباشان.
تا بعدترها؛
با احترام، جناب وی.