جناب وی جناب وی
  • صفحه اصلی
  • آداب زیستن
    • آداب زیست ایرانی
    • آداب محیط کار
    • آداب معاشرت
    • آداب گفتگو
    • آداب رابطه
  • آداب رویش
    • رشد فردی
    • رشد جمعی
  • بینش سیاسی
    • سیاست خارجی
    • سیاست داخلی
  • مکتوبات
  • سایر محتوا
    • معضلات فکری
توییتر
اینستاگرام
تلگرام
جناب وی جناب وی
  • صفحه اصلی
  • آداب زیستن
    • آداب زیست ایرانی
    • آداب محیط کار
    • آداب معاشرت
    • آداب گفتگو
    • آداب رابطه
  • آداب رویش
    • رشد فردی
    • رشد جمعی
  • بینش سیاسی
    • سیاست خارجی
    • سیاست داخلی
  • مکتوبات
  • سایر محتوا
    • معضلات فکری
  • سیاست داخلی

صندلی خالی

  • 27 شهریور 1401
  • 6 minute read
برخی از مطالب Hide
  1. سرآغاز
  2. جو ایران در روزهای پسا خامنه‌ای، چگونه خواهد بود؟
  3. بحران‌های سیاست خارجه
  4. فشارهای مردمی در داخل
  5. جمع بندی
صندلی خالی

هر چند مدت یکبار شایعات درباره بیماری آیت‌الله خامنه‌ای بالا می‌گیرد و اخیرا که ملکه انگلیس در گذشته، دوباره زمزمه آنها آغاز شده، گویی قرار است برای همه رهبران پیر دنیا اتفاقی بیفتد؛ این دفعه حتی آنقدر پیش رفت که نیویورک تایمز هم به نقل از منابع موثق و آگاه خبری مربوط به وخامت حال خامنه‌ای منتشر کرد؛

و همین بهانه‌ها سبب شد تا این پست که الان محضرتان است را به رشته تحریر درآورم.

سرآغاز

جز چند مورد محدود، عمدتا بیماری‌های آیت‌الله خامنه‌ای تا زمانی که حال عمومی‌‌‌اش به موقعیت‌ پایدار و با ثباتی نرسیده، به اذهان عموم اعلام نمی‌شود. و از موضوع بحث مجالس خودمانی سران، به لایه‌های عام‌تری درز پیدا نمی‌کند. همیشه این خلا خبری‌‌ حاکم تا آنجا ادامه پیدا می‌کند که بهبودی کامل حاصل شود. و سپس، چند تصویر -احتمالا بدون عصا- از ایشان منتشر شده و این سناریو، با احساس شور و شعف در دل دوست‌داران خامنه‌ای به، به نفع نظام پایان می‌یابد.

 از عمده دلایل سکوت خبری در مواقع بیماری، حفظ روحیۀ قوای نظامی و ‌گرم نگه داشتن دل هوادارن نظام است. همچنین این استراتژی، فرصتی را در اختیار گردانندگان امور قرار می‌دهد تا تدبیری برای موقعیت‌های بحرانی بیاندیشند و از این طریق، یک قدم جلوتر از دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای مخالف و سران قدرت طلب داخل، شرایط را مدیریت کنند.

کوه‌نوردی آقای خامنه‌ای در ابیدر سنندج
همه ساله رسانه‌های ایران با نشان دادن تصاویری از کوهنوردی و پیاده‌روی های آیت‌الله خامنه‌ای؛ سلامت جسمانی و Lifestyle سالم‌اش را به معرض نمایش قرار می‌دهند.

البته که با در نظر گرفتن سن رهبر جمهوری اسلامی، چنین چیزی بسیار محتمل است که از هر غیبت از پیش تعیین نشدۀ رسمی یا غیر رسمی او چنین برداشت‌هایی شود، ولی به شکل کلی نبود او به مدت یک هفته و چند روز، چندان مفهوم بزرگی ندارد.

حال علی‌رغم اینکه اینکه کهن‌ سالی آیت الله خامنه‌ای دال بر وخامت احوالش نیست اما قطع یقین بسیاری از ما به این پرسش اندیشیده‌ایم که:

جو ایران در روزهای پسا خامنه‌ای، چگونه خواهد بود؟

در برهه فعلی که نظام از سیستم یک‌پارچه و هم‌صدای جمهوری اسلامی‌ای که سال 57 بود، فاصله گرفته. از فساد‌های متعدد مثل “ضمام‌داری شرکت‌های خودرو سازی”، “حیطه قلمرو وسیع برخی نهادهای نظامی”، “فساد‌های پشت پرده بعضی سران” و “ناتوان بودن دولت برای مدیریت تمامی اینها”، می‌توان دریافت که ورای حکومت مرکزی، مدیریت کشور به دست نهاد‌های متعدد قدرت افتاده که هرکدام در حوزه‌های خاص خود مشغول فعالیت هستند و گوششان به هیچ‌کس بدهکار نیست؛ در واقع تنها مفهوم موقعیت توصیف شده بالا این است که در چنین وضعیتی قدرت مطلق، دست هیچ‌کس نیست. اما با این حال هم، مقام رهبری یکی از کلیدی ترین موقعیت‌ها در میان گردانندگان جمهوری اسلامی است.

از این رو، نظام ایران تقریبا قابل مقایسه با هیچ‌کدام از رژیم‌های محدوده غرب آسیا و یا فراتر از آن نیست. نه به شکل کلی می‌توان گفت دیکتاتوریِ دیکتاتوری ‌است و نه دارای دمکراسی. شاید بتوان آن را به یک شبکه الیگارشی (نظامی که توسط گروه محدودی اداره می‌شود.) که خب کاملا آن هم نیست!

از آنجایی قدرت موجودِ مقام رهبری را “قدرت مطلق” نمی‌دانم، که اگر اینگونه بود، او می‌توانست برخی از آشفتگی‌های موجود در سطح جامعه را با تغییر رویه اصلاح کند، اما در مواقع متعدد مثل جدال‌هایی با روئسای جمهور اسبق، یا ناتوانی کل شبکه نظام در براندازی مافیاهای برخی صنایع، می‌توان مشاهده کرد که قدرت در دستان برخی شبکه‌ها که از گردانندگان امور هستند، تقسیم شده و هیچ‌کدام هم به کلی از توان چیره شدن بر سایررقبا، برخوردا نیست.

اگر قدرت موجود مقام رهبری یک موقعیت بی‌قید و شرط بود، مدیران رده بالای حکومتی امکان دور زدن او و نادیده گرفتن دستورالعمل‌های ارائه شده از سوی‌اش را نداشته و نه به ظاهر، که در عمل هم سر تعظیم فرود آورده و گوش به فرمان، عمل می‌کردند. نکته اینجاست که اغلب “جانم فدایت”های درون شبکه سران، از ورطه چاپلوسی فراتر نرفته و در عمل تهی از ارزش هستند. چه بسا که این گروه‌های گرداننده‌ در محافل خصوصی‌، بحث‌های گسترده‌ای حتی بر سر …..، نیز دارند.

و از آتش این جدال‌ها اما، تنها گرمای آن به مردم می‌رسد. گرمایی که به شکل “اخبار رسوایی‌های سران” به بیرون درز پیدا می‌کند، تا از این طریق برای یکدیگر خط و نشان کشیده باشند. مثل افشای ماجرای سیسمونی، در برهه‌ای که قالیباف در تصویب فوری طرح صیانت گوش به فرمان عمل نکرد؛ حال آنکه این زهره‌چشم گرفتن‌ها، تنها به این سطوح ناچیز محدود نیست و گاه به شکل دستگیری‌های فرزندان سران یا برخی خطرات دیگر -امکان تشریح آنها نیست- خود را نشان می‌دهد.  

سهم خواهان، از زمان انقلاب تا کنون پشت درهای بسته مطالبات بسیاری داشته‌اند که بعید است مساله رهبری، یکی از آنها نباشد. سهم‌خواهانی که از جمع کثیر آنها، هنوز هم تنها تعداد انگشت شماری از دور خارج شده‌اند.

 فلذا در صورت خالی شدن این صندلی، هرکدام از آن این گروه‌ها، برای کسب قدرت و نشاندن شاه‌مهره مطلوبشان در منصب رهبری، با یکدیگر سخت خواهند جنگید. خود همین مساله ممکن است کشور را تا هرج و مرج‌های بزرگ داخلی پیش برده و امکان کودتای جبهه‌های مختلفِ دارای پول و قدرت را افزایش دهد.

ابراهیم رئیسی در حال سخنرانی
ابراهیم رئیسی در حال سخنرانی مقابل صندلی خالی آیت‌الله خمینی.

با توجه به کهولت سن و دارا نبودن سوابق مدیریتی، همه مراجع تقلید فاقد صلاحیت برای مقام رهبری هستند و همچنین پس از مرگ هاشمی شاهرودی و هاشمی رفسنجانی، از جانب دیگر شکل‌گیری کرونا که فوت بسیاری از مجتهدین را در پی داشت؛ حالا اندک گزینه‌های برتر برای این جایگاه مجتبی خامنه‌ای، ابراهیم رئیسی، صادق لاریجانی و محسنی اژه‌ای، هستند.

چند گزینه که انتخاب هرکدام حواشی مختص به خود را دارد و همچنین هر کدام فاصله بسیار زیادی تا آیت‌الله خامنه‌ای دارند و مشخص هم نیست که هر کدام از گروه‌ها روی کدام یک از این موارد سرمایه گذاری کنند. چرا که این عدم مقبولیت هریک از گزینه‌ها، برای گروهی از سران، شانس مطرح کردن گزینه‌های تازه‌را بیشتر کرده و به نوعی ایجاد کننده بحث‌هایی پشت درهای بسته‌ است که حکومت از آن هراس دارد.

درواقع مبالغه نیست اگر بخواهم بگویم که خبر درگذشت آیت‌الله خامنه‌ای، بزرگترین بحران بقا، برای جمهوری اسلامی خواهد بود. و از این رو، بسیار بعید می‌دانم که ایشان، برای آن موقعیت احتمالی سیاست‌هایی اتخاذ نکرده باشد.  

از بحث در رابطه با دعوای دور میز، برای تصاحب صندلی پدرخوانده که بگذریم، در بیرون از مرزها هم تهدید‌های جدی‌ای قرار دارند که تمامیت ایران را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. و این تومورها، با هر بحرانی ممکن است از کنترل خارج شده و مرگ آور باشند.

بحران‌های سیاست خارجه

هم‌اکنون ما در حال طی سالهایی هستیم که اوضاع سیاست‌خارجه هیچ به نفع ایران نیست.

 در شرق؛ کمتر از شش ماه قبل عمران خان، لیدر میانه رو پاکستان، با افزایش میل و گرایش به سمت مسکو و پکن، توسط آمریکا از قدرت کنار گذاشته شد؛ عمارت اسلامی طالبان حالا چند هفته‌ایست که یک ساله شده و به ظاهر شنوا، اما در باطن -مطلقا -میلی به همکاری با ایران ندارد.

 در جنوب خلیج فارس؛ اسرائیل کشورهای عرب نشین را رام کرده و به شکل مداوم درحال تقویت جای‌پا و نفوذ خود در این کشورهاست.

در غرب؛ عراق تنها چند روز است که به آرامش نسبی رسیده و در آینده پیش رو قطعا باز هم تشنج‌های سیاسی‌ای خواهد داشت.

و در شمال؛ ترکیه و اسرائیل با حمایت از جمهوری آذربایجان، مشغول قبضه کردن ارمنستان هستند تا راه زمینی ایران با این کشور -مرز کلیدی اتصال زمینی به روسیه- را قطع کنند.

تاثیرات هرکدام از این موارد در امنیت ایران و سیاست ورزی ما بسیار مهم است. اما قطعا که یک عمر حماقت دستگاه دیپلماسی-اطلاعاتی کشور، در بازه‌ زمانی کوتاهی قابل جبران نیست و اصلاح هرکدام از چالش‌های فوق نیازمند سال‌ها فعالیت فکری است. فلذا این چالش را نیز باید به بحرانِ احتمالیِ خالی بودن صندلی رهبری در جمهوری اسلامی، افزود. چرا که در صورت وقوع، تمامیت ارضی کشور حتی ممکن است به خطر بیفتد.

فشارهای مردمی در داخل

دو بحران فوق تنها مشکلات پیش روی جمهوری اسلامی نیستند و باید مقابله با مردم نوگرای درون جامعه را نیز، به آن افزود. قشر نوگرای جامعه که با بدرفتاری نظام حاکم و نادیده گرفته شدن توسط حکومت طی این سالها، به کلی از آن فاصله گرفته و فاقد هرگونه نسبت و شباهت با حکمرانان خود هستند.

جمهوری اسلامی همیشه بی توجه به آینده‌ای که به این قشر نوگرا نیازمند خواهد شد، با استفاده از قوه‌قهریه با این خیل عظیم از نوگرایان برخورد کرده و از زبان مذاکره با آنها برخوردا نیست. حال باید دید آیا به این اشتباه خود پی خواهد برد یا خیر؛ در مقابل مردم نیز متوجه حساسیت برهه زمانی ذکر شده هستند و قطع به یقین در آن برهه خواستار دگرگونی‌های بسیاری؛ از مقابله با اصل نظام، تا برچیدن مقام ولایت فقیه، در کنار سایر اصلاحات، خواهند بود.

جمع بندی

 بحران‌های متعدد سیاسی‌ – امنیتی که جمهوری اسلامی با سیاست “پنهان‌ کردن زیر قالی” بروزشان را تا آینده به تعویق آنداخته؛ یک بشکه باروت هستند. بشکه باروتی که مردم عصبانی نقش فتیله‌ی آن را ایفا می‌کنند و اگر به این ترکیب، جای خالی آیت‌الله خامنه‌ای و بحث‌های جانشینی‌را اضافه کنیم، چنین بمبی قطعا هم برای آینده ایران، و هم جمهوری اسلامی، خطر آفرین خواهد بود.

و در نهایت پاسخ به دو سوال، به روشن شدن سرنوشت کشور کمک بزرگی می‌کند

  1. سران نظام خطرات فوق را احساس کرده و اقدامی در راستای تغییر رویه حکومت خواهند داشت؟
  2. اگر سید ابراهیم رئیسی به مقام ولی فقیه برسد، برای وضعیت نهار مردم چه تدبیری خواهد اندیشید؟

تا بعدترها

با احترام، جناب وی.

0
Total
0
Shares
0
0
0
تگ‌ها
  • آیت‌الله خامنه‌ای
  • آینده جمهوری اسلامی
  • ایران پسا خامنه‌ای
  • بیماری خامنه‌ای
  • حکومت الیگارشی
  • رهبر جمهوری اسلامی
  • سیاست خارجه
  • وضعیت سلامت خامنه‌ای
Previous Article
  • سیاست داخلی

برنامه هفتم توسعه

  • 25 شهریور 1401
خواندن
Next Article
  • بینش سیاسی
  • سیاست داخلی

برای زن، زندگی، آزادی

  • 13 مهر 1401
خواندن
ممکن است بپسندید
خواندن
  • 5 min
  • سیاست داخلی

تیم ملی ایران

خواندن
  • 8 min
  • سیاست داخلی

اعتصابات سراسری

خواندن
  • 13 min
  • آداب زیست ایرانی
  • رشد جمعی
  • سیاست داخلی

مبانی قانون‌گذاری

خواندن
  • 9 min
  • بینش سیاسی
  • سیاست خارجی
  • سیاست داخلی

تحریم‌ برای آزادی!

خواندن
  • 11 min
  • رشد جمعی
  • سیاست داخلی

آرمان‌ خواهی تحمیلی

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عضویت در خبرنامه

©️ مستر وی دات‌کام
  • درباره وی
  • ارتباط با وی
  • چهارچوب حفظ حریم خصوصی
  • چهارچوب فعالیت‌ها
برای مقاصد غیرتجاری، کپی بدون ذکر منبع هم مجاز است.

Input your search keywords and press Enter.