جناب وی جناب وی
  • صفحه اصلی
  • آداب زیستن
    • آداب زیست ایرانی
    • آداب محیط کار
    • آداب معاشرت
    • آداب گفتگو
    • آداب رابطه
  • آداب رویش
    • رشد فردی
    • رشد جمعی
  • بینش سیاسی
    • سیاست خارجی
    • سیاست داخلی
  • مکتوبات
  • سایر محتوا
    • معضلات فکری
توییتر
اینستاگرام
تلگرام
جناب وی جناب وی
  • صفحه اصلی
  • آداب زیستن
    • آداب زیست ایرانی
    • آداب محیط کار
    • آداب معاشرت
    • آداب گفتگو
    • آداب رابطه
  • آداب رویش
    • رشد فردی
    • رشد جمعی
  • بینش سیاسی
    • سیاست خارجی
    • سیاست داخلی
  • مکتوبات
  • سایر محتوا
    • معضلات فکری
  • مکتوبات

ما انسان‌های سست عنصر

  • 16 اسفند 1400
  • 2 minute read
ما انسان‌های سست عنصر

موجوداتی هستیم که یک نقصان کوچک در عملکرد اعضای بدنمان، در چشم به هم زدنی می‌تواند ما را از پای در آورد. با این وجود به راستی چگونه‌ می‌توانیم نگران آینده باشیم درحالی که تا به این مقدار ناچیز بوده و سست عنصرایم؟
برای ده سال آینده زندگی خود برنامه داری، اما به ناگاه درمیابی که چقدر از یک تب ساده ضعیف تری. یا سردردی چند ساعته می‌تواند سبب شود که به مرگ فکر کنی.
تجربه گذار از حالت سلامت به از دست دادن تمامی روحیه، برای من بسیار آنی بود.
آیا به راستی این که سالیان سال بیمار نشده بودم می‌تواند عاملی باشد برای فراموش کردن بی‌مقدار بودن زندگی‌ام؟
بله، من بهبود خواهم یافت، قطعا که اینگونه است، اما آیا می‌توانم باز هم بلند پروازی خود را برای کسب کردن و فتح کردن چیز‌ها، به کار بیاندازم؟
با مصرف دارو درد من درمان می‌شود و شاید فردا یا روز بعد تر از آن دیگر اثری از بیماری در تن من نباشد. اما می‌دانم ممکن است دردی به مراتب بزرگ‌تر و عمیق‌تر در من جا خوش کند. و آن این است که تلقین بیماری اثر تازه‌ای در روحم برجای بگذارد؛ اثری که تسلطم بر خویشتن را دستمایه تمسخر قرار داده و مرا ضعیف‌تر از آنچه که می‌پنداشتم به روحم معرفی می‌کند. و هیچ چیز خطرناک تر از این نیست که روح آدمی پی‌برد ناتوان تر از آن است که بخواهد بلند پرواز باشد و قدرت کنترل هیچ عامل بیرونی‌ای جز جسم خود را دارا نیست.
همانگونه که نمونه‌های عینی این روح‌های آلوده به بی‌ارادگی و سست همتی را می‌توان در بسیاری از بیماران مشاهده کرد. چنان که اگر به یکی از آن بیماران تسلیم شده بگویید پنجره پشت سرش باز است، خواهید دید که احساس سرما می‌کند. اگر بگویید قرصی که می‌خورد دارای عوارض است، حتما ساعاتی را به ناخوش احوالی سپری کرده و حتی راه رفتن عادی خود را بیمارگونه می‌پندارد، یا اگر بگویید قهوه او قوی‌تر از قبل تهیه شده، احتمالا شب را با بی‌‌خوابی سپری کند؛ و بسیاری از دیگر رفتار هایی که همگی نشأت گرفته از آن‌اند که فرد با از دست دادن توان پیشروی‌اش، خود را بازیچه پنداشته و دیگر ارزشی برای هویت توانمند خود قائل نیست.
فلذا شاید باید اینگونه پنداشت که سست همتی از احساس ترس ساده‌ای می‌آید که برپایه تحقیر شدن روح شکل گرفته، و دامنه‌ای از دلشوره نا‌توانی تا اضطراب بسیار ضعیف بودن و درنهایت، وحشت بهت‌آمیز را در بر می‌گیرد.


جناب وی

0
Total
0
Shares
0
0
0
تگ‌ها
  • روزمره نویسی
  • یادداشت
Previous Article
  • مکتوبات

از چه چیزی می‌ترسم؟

  • 13 اسفند 1400
خواندن
Next Article
  • مکتوبات

گله گوسفندان

  • 24 اسفند 1400
خواندن
ممکن است بپسندید
خواندن
  • 5 min
  • مکتوبات

خاله جان

خواندن
  • 3 min
  • مکتوبات

تفکر مستقل

خواندن
  • 4 min
  • مکتوبات

سومین هفته شهریور

ملکه الیزابت دوم
خواندن
  • 3 min
  • بینش سیاسی
  • سیاست خارجی
  • مکتوبات

یک رسم کلاسیک

خواندن
  • 3 min
  • مکتوبات

گله گوسفندان

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عضویت در خبرنامه

©️ مستر وی دات‌کام
  • درباره وی
  • ارتباط با وی
  • چهارچوب حفظ حریم خصوصی
  • چهارچوب فعالیت‌ها
برای مقاصد غیرتجاری، کپی بدون ذکر منبع هم مجاز است.

Input your search keywords and press Enter.