دلار 94 هزار تومان! واقعا چرا؟

آقا، خانم، هموطن! واقعاً چه خبره؟! این سوال را باید با صدای بلند فریاد زد! دلار رسید به 94 هزار تومان! هنوز باورتان نشده؟ هنوز فکر می‌کنید یک شوخی تلخ است؟ نه، رفقا، این دیگر شوخی نیست. این یک واقعیتِ زهرآگین است که دارد ذره‌ذره جان اقتصادمان را می‌گیرد.

اگر شما هم مثل من، مثل خیلی از ما، زیر بار این گرانی و تورم کمر خم کرده‌اید و در دلتان می‌گویید “ای کاش… ای کاش کمی دلار خریده بودم”، باید بگویم، این “ای کاش” گفتن‌ها دیگر دردی را دوا نمی‌کند. اینجا دیگر بحث حسرت نیست، بحث بر سر بقاست!

منِ نوعی، که در این آشفته‌بازار مالی سال‌هاست کلاه‌پیسرانده‌ام و مجبورم هر روز با این اعداد و ارقام دست و پنجه نرم کنم، می‌خواهم با شما صادقانه و بی‌پرده حرف بزنم. نه کلاس درس اقتصاد است اینجا، نه وعده و وعیدهای توخالی. فقط می‌خواهیم دور هم بنشینیم و ببینیم، “چه خاکی به سرمان بریزیم؟!” (البته اگر هنوز خاکی برای ریختن مانده باشد!)

اتهام: خودزنی اقتصادی – متهم: ب.م

عزیزان، متاسفانه باید خدمتتان عرض کنم که برخلاف میلتان، ب.م نه که بخواهد بابکِ مادر فلانی باشد، که همان بانک مرکزی است. البته من امید دارم که این سناریو غلط باشد. اما تجربه‌ام چیز دیگری می‌گوید. چون به نظر منِ ناچیز، این وضعیت، نه اتفاقی است، نه تصادفی! این یک سناریوی از پیش طراحی‌شده است، یک “خودزنی اقتصادی” تمام‌عیار! بانک مرکزی محترم، به جای آنکه ترمز دلار را بکشد و جلوی این افسارگسیختگی را بگیرد، دارد نقش “دلال اعظم” را بازی می‌کند! رسمی که تقریبا در سالیان اخیر در همه دولت‌ها باب شده. اواخر بهمن که درحال ورود به سال جدید هستیم، برای جبران کسری‌های بودجه پایان سال، دولت‌ها دست به شیادی میزنند.

تصور کنید: دلار را می‌رسانند به 94 هزار تومان (و شاید هم بالاتر!). بعد، به جای آنکه قیمت را منطقی پایین بیاورند، شروع می‌کنند به فروش قطره‌چکانی دلار در همین سقف قیمت! یعنی چه؟ یعنی “بفرمایید، دلار بخرید، نوش جانتان! فقط عجله کنید، جا نمانید!”

این اصلاح قیمت‌های هزار تومان هزار تومان، که احتمالاً تا بعد از ماه رمضان هم ادامه خواهد داشت، چیزی نیست جز یک نمایش! یک فریب بزرگ! بعد از این نمایش، باز هم برای تارگت‌های قیمتی جدید، 120 هزار تومان، 130 هزار تومان و … برنامه‌ریزی خواهند کرد! باور کنید، تعجب نکنید! این چرخه باطل ادامه خواهد داشت، تا وقتی که به گ… (بگذریم!)

البته، همه این‌ها بستگی دارد به رقص تانگو با آقای دانلد ترامپ! اگر مذاکره‌ای، توافقی، چیزی از آب دربیاید، شاید این روند صعودیِ جنون‌آمیز متوقف شود و دلار کمی نفس تازه کند (البته اگر رمقی برایش مانده باشد!).

بازی با گنده‌ها و مردم همیشه بازنده!

راز این معمای پیچیده را می‌خواهید بدانید؟ بسیار ساده است! به تاریخچه قیمت دلار نگاه کنید: یادتان هست چند هفته قبل‌تر، وقتی دلار 70 هزار تومان بود، چه شد؟ بی دلیل و علت، درگاه‌های خرید ریالی دلار را مسدود کردند! بعد، وقتی دلار رسید به 80 هزار تومان، باز هم خبری نبود! اما، ناگهان، در 93 هزار تومان، دریچه امید را باز کردند! “بفرمایید، بخرید!”

یعنی چه؟ یعنی اینکه کله گنده‌ها (همان دلال‌ها، همان بانک مرکزی، همان …) در کف قیمت حسابی دلار جمع کردند! کل بازار دلار و تتر، افتاد دست آن‌ها! حالا، در سقف قیمت” دارند حراج می‌کنند! به مردم بیچاره‌ای که از ترس جا ماندن هجوم آورده‌اند برای خرید!

مردم هم، از سر ناچاری، از ترس تورمِ افسارگسیخته، شروع می‌کنند به خرید! غافل از اینکه، درست از همین نقطه، دلار سر به زیر خواهد شد! اصلاح قیمت شروع خواهد شد! این بازی بخر-بفروش آنقدر ادامه پیدا می‌کند، تا مردم را خسته و ناامید کنند و مجبور شوند دلارهاشان را زیر قیمت بفروشند! بعد، دوباره گنده‌ها در کف قیمت دلارها را جارو خواهند کرد و چرخه از نو…

این است روند کلیِ کنترل قیمت در بازار سکه، دلار و طلا، به سبک دلال‌ها، بانک مرکزی و دولت! یک بازی کثیف که همیشه مردم در آن بازنده‌اند!

یکی از آدم‌های بامزه سیاست معاصر ما، این آقای عبدالناصر همتی است. تا چندی پیش که دولت شهید جمهور! سر کار بود در توییتر در انتقاد از قیمت ارز و اقتصاد بلبل زبانی میکرد و توییت پشت توییت که وا مصیبتا فلان و بهمان شده. حالا که به مقام رسید دلار به 94 هزار تومان رسیده ساکت است. چرا؟ چون کاری نمیتواند بکند. مشکل اقتصاد ایران که اول اقتصادی نیست. پس مجبور است راه پیشینیان را پیش برود و بس.

اقتصاد رو به موت

من اقتصادی نویس نیستم. مجددا تاکید می‌کنم. اما بیایید نگاهی بیاندازیم که آمارها چه می‌گویند؟ متاسفانه، همه شاخص‌های اقتصادی فریاد می‌زنند که اقتصاد ایران، از ابتدای سال، یکسرده در یک رکودِ عمیق و مزمن غرق شده و دست و پا می‌زند! ته مانده اقتصاد مملکت همراه با شهید جمهور! آن روزنه‌های امید که در مهر و آبان کورسو می‌زدند، در آذر و دی، دوباره خاموش شدند! میزان به‌کارگیری نیروی انسانی به پایین‌ترین سطح در 58 ماه اخیر رسیده! بقیه مولفه‌ها هم، وضع‌شان از این بهتر نیست!

عوامل رکود هم که مثل روز روشن است: همین نرخ ارزِ افسارگسیخته، همین قطع برق‌های بی‌موقع، همین قطع گاز، همین حذف ارز، همین کاهش قدرت خرید مردم ، همین کمبود منابع مالی برای تأمین مواد اولیه! دیگر چه بگویم؟ همه چیز داد می‌زند که اقتصاد، رو به موت است!

تخلیه بورس

درست در روزهایی که امید واهی به واگذاری ایران خودرو، بورس را از سقوط بیشتر نجات داده بود، ناگهان، خبر رای تجدید نظر شورای رقابت مثل صاعقه فرود آمد! یک توطئه آشکار! گویی دست‌های پنهان نمی‌خواهند بازار سرمایه روی آرامش ببیند!

قضیه از چه قرار بود؟ اینکه دولت یک مرتبه اراده کرد ایران خودرور را که آن همه زیان انباشته داشت و چهار دهه قبل به بهانه انقلاب آن را به زور از صاحبینش در بخش خصوصی گرفتند تا هاپولی کنند را دوباره به بخش خصوصی برگرداند که این همه بدهی روی هم بالا نیاورد! خیلی سریع ایران خودرو در بورس آب شد و یکی دو شرکت آن را خریدند! حالا امروز مافیای به نام شورای رقابت که خیلی خوش ندارد این اتفاق بیفتد و پیش از این هم سپرده بودند که نوچه‌هاشان درها را قفل کنند تا هیئت مدیره جدید نتوانند وارد شوند، به این فروش بهانه گرفته که خریدار صلاحیت لازم را برای مالکیت ایران خودرو ندارد. خریدار را چه کسی معرفی کرده‌اند؟ کلا یک بابای دیگر!

اما این ساز و کار جواب داد. قد علم کردن این مافیا نتیجه داد و اثر خودش را بر بورس گذاشت. نتیجه چه شد؟ سقوط 93 درصدی بازار! سرمایه‌گذاران حقیقی هم که عقل‌شان می‌رسید، پول‌هایشان را بیرون کشیدند و راهی بازار طلا و ارز شدند!

فعالان بازار، هنوز هم امیدوار بودند که باز شدن نمادها باعث رشد بازار شود! چه خیال باطلی! گویی ترامپ و شورای رقابت دست به دست هم داده‌اند تا بورس را به مسلخ ببرند!

Shares:

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *