مخاطبین گرامی، این نوشته نگاهیست به جنگ میان ایران و اسرائیل که اکنون بدل به اصلی ترین موضوع کشور و خاورمیانه شده. این یادداشت طی چهار باب شرایط کنونی جنگ را از بعد میدانی و سیاسی مورد تحلیل قرار داده و به فصل جمع بندی رسیده. به شکل متوسط مطالعه آن حدود 10 دقیقه زمان‌بر است که اگر دقت بیشتری به خرج دهید ممکن است 3-4 دقیقه بیشتر نیز شود. می‌پرسید از کجا می‌دانم؟ چون محاسبه‌اش با همان‌هایی بوده که حساب کرده بودند اسرائیل فلان قدر سال را بیشتر نخواهد دید. اصلا من نمی‌دانم، مگر این تابلوی روزشمار اسرائیل نباید به آخر رسیده باشد؟ نکند دوباره از اول شروع به شمارش کرده که اینطور اوضاع قمر در عقرب است؟

انگار نه انگار که اسرائیل یک عمر تهدید میشد که با یک پنیک اتک کارش ساخته است. -پوزخند-

باب اول؛ حمله سرائیل به ایران

اکنون که چند روز از حمله اسرائیل به خاک ایران می‌گذرد، تقریبا اطلاعات ما به مقدار پایه‌ای رسیده که بتوانیم با اطمینان درخصوص برخی از اتفاقات بامداد پنج آبان صحبت کنیم. گرچه هنوز تصاویر باکیفیتی از ماهواره‌ها منتشر نشده اما، میتوان با ضریبی از اطمینان گفت که زین‌پس اطلاعات درزیافته درراستای تقویت آنچه که امروز می‌گوئیم خواهند بود، تا نقص آن.

با بررسی نقاطی که مورد حمله قرار گرفته‌اند، یعنی تهران، خوزستان و ایلام به نظر می‌رسد که پاسخ‌های اسرائیل به حملات وعده صادق 1و 2، هدفمندتر از چیزی بوده که گمان برده می‌شد، اما نه برای اهدافی کوتاه مدت که امروزه بتوانیم نتیجه آن را شاهد باشیم. در چند ماه گذشته، اسرائیل در پاسخ به عملیات وعده صادق 1، یک رادار پدافندی S300 ارتش را در اصفهان هدف قرار داد، که البته این حمله از سوی مقامات کشوری و لشکری مورد تمسخر قرار گرفته، ابعاد آن پنهان شده و قریب به اتفاق مسئولین گفتند برای اصفهانی‌هایی که کله‌ پاچه را با خرما می‌خورند، این کارها چیزی برای ترسیدن ندارد. -لبخند-

پدافندهای ایران

در این مرحله اما اسرائیل بخشی از حمله خود را صرف هدف قرار دادن پدافندهای ایران کرده که این یعنی به دنبال تضعیف پدافندهای برد بلند در آسمان ایران است. این حمله چند بعدی، هم تهاجمی است و هم پیش دستانه. درواقع آن‌ها هم مواضعی مهمی از کشور [که توانایی بازتولید آن ممکن نیست] را از بین برده‌اند، هم پیغام تهدیدی برای مواضع اطراف این پدافندها [مثل بنادر و پالایشگاه‌ها] ارسال کرده‌اند و هم‌ اینکه تصمیم گیری مسئولین جمهوری اسلامی را برای پاسخ به حملات را دچار تزلزل نموده‌اند، چرا که در آن شرایط ایران از زیرساخت دفاعی کافی برخوردار نیست. ولو در سطح یک مگس کش.

درواقع باید دانست که از بین بردن توان تهاجمی کشور صرفا با حذف ابزار تهاجمی از بین نمی‌رود و در این سناریو، ظرفیت‌های دفاعی حذف شده‌اند تا کمبود آن‌ها بر تصمیمات اتخاذ شده درخصوص تهاجم نیز اثر بگذارد.

این تصاویر گویای آن است که ایستگاه راداری غرب کشور در حمله اخیر احتمالا دچار آسیب شده. ایستگاه ایلام بسیار مهم است. از آنجائی که در نقاط مرزی قرار دارد و پالس‌های اخطار آن می‌تواند به مرکز کشور فرصت آمادگی در مقابل تهاجم‌ها را بدهد. این ایستگاه در بلندی‌های مشرف به آسمان عراق بود تا پیش از تهران و اصفهان، تهدید‌های مهم را مخابره کند که به نظر می‌رسد اسرائیل آن را کور کرده.

با وجود این آسیب‌های [شاید] گسترده پدافندی، مساله قابل توجه این است که طی همه این سالیان، سرمایه‌گذاری گسترده‌ای از سوی دستگاه‌های نظامی و امنیتی برای تولید سامانه‌‌های فریبنده و ظاهرا مشابه S-300 شده بود تا دشمن در میان انبوه انتخاب‌های پدافندی، نتواند عملیاتی‌ترین‌ها را بشناسد. عملیات اسرائیل اما از نظر ابزاری و هم از نظر اطلاعاتی به قدری دقت داشت که پدافند های اصلی را هدف قرار دهد. عامل کمتر مورد بحثی که می‌تواند چنین نقش حائز اهمیتی در شناخت اطلاعاتی صهیونیست‌ها ایفا کند، احتمالا پلتفرم پهپادی‌ بوده که اطلاعات سرجنگی موشک‌ها را مخابره نموده.

این فرضیه از آنجایی قابل اتکاست که حمله به پدافند‌های کشور، طبق اعلام جمهوری اسلامی 4 شهید برجای گذاشته که درصورتی پدافند‌های غیرواقعی، هدف‌قرار گرفته شده بودند، یقینا انتظار می‌رفت خالی از اپراتور باشند.

سایت‌های موشکی سپاه پاسداران

از دیگر اهدافی که احتمال می‌رود در حمله اسرائیل از میان رفته باشند، تعداد زیادی انبار، سوله و سایت تولید موشک است. قریب به 5 اصابت آن قطعیست و تصاویر ماهواره‌ای گویای هیچ خطایی در برخورد با اهداف نداشتند. ولو یک متر! این یعنی عملیات بسیار عجیب و شاید کم نظیری بوده که رخ داده! با بهره‌گیری از تازه‌ترین تکنولوژی‌های نظامی.

شما تصور کنید دیگر، موشک‌هایی که طبق بررسی‌ها انتظار می‌رود در عراق یا سوریه از جنگنده پرتاب شده‌ باشند، مسیری چند صد کیلومتری را طی کرده‌اند تا به شاهرود، تا به حومه تهران و بدون خطا، به هدف مورد نظر برخورد داشته‌اند! در این شرایط است که اهمیت بهره‌مندی از ماهواره‌های نظامی روشن می‌شود.

در خصوص سایت‌های ساخت موشک وی جزئیات زیادی نمی‌داند. اینکه در هرکدام از آن‌ها چه چیزی تولید می‌شده و چقدر می‌توانند برنامه موشکی جمهوری اسلامی را عقب بیاندازند جای پرسش است و بد نیست تا بررسی‌های کارشناسان منتظر بمانیم.

سوله‌های تولید سوخت جامد موشک در ایران
سوخت جامد سالها در سایت موشکی “شهید همت” ساخته می‌شد اما بنا به محدودیت‌های تکنولوژی، سایت جدید با تجهیزات مدرن و روش و فرمولاسیون بهینه در شاهرود ساخته شد. اسراییل ادعا می‌کند که قسمت اصلی این سایت که در اسناد سپاه پاسداران ( قائم ۱۰۰) نام دارد را منهدم کرده است. این درحالی‌ست که جمهوری اسلامی حمله به شاهرود را به کلی منکر شده و امکان صحت سنجی هیچ‌یک از ادعاها نیز وجود ندارد. زیرا تصاویر ماهواره‌ای به‌روزی در دسترس نیست.

همچنین دیگر هدف‌‍‌هایی که گویا مود اصابت قرار گرفتنشان قطعیست، برخی سایت‌های تولید سوخت جامد بوده‌اند، که آن‌ها نیز بسیار حائز اهمیت هستند. آنقدر مهم که می‌بایست این ضربه‌ را در دسته‌بندی سومی خدمت شما شرح دهم. چرا که درواقع ساز و کار سوخت موشک، ابعاد و چگونگی‌ آن، پیچیدگی‌های فراوان دارد. اگر بگوییم نیمی از کار است اغراق چندانی نبوده.

خدمتتان عارض شوم که جامد یا مایع بودن سوخت موشک بسیار مهم است چرا که تاثیر مستقیمی اولا بر دقت موشک، دوما بر وزن و نهایت بر شدت انفجار دارد. از سوی دیگر چالش‌های تولید و بهره‌گیری از این سوخت هاست و از آنجایی که کار با سوخت مایع به مراتب سخت‌تر است، امکان سوییچ کردن میان این دو به راحتی فراهم نیست. و نیروهای مسلح کشور نیز هنوز آنقدر رشد نیافته‌اند که بتوانند با دست باز با موشک‌های سوخت مایع ور برود. نیاز به چند دهه فعالیت در این حوزه دارد. طی همه این سال‌ها چندین موشک ساخته شده که آن‌ها نیز هنوز مشکل اطمینان پذیری داشته و با هزار بسم‌الله به کار گرفته می‌شوند.

زیرا در استفاده از سوخت مایع دقت بسیار زیادی لازم است و کوچکترین اشتباهات می‌تواند انفجارهای گسترده‌ای بار آورد. سرتان را درد نیاورم. همه این دلایل، عواملی هستند که منجر می‌شود جمهوری اسلامی سوخت جامد را ترجیح دهد. بگذریم از اینکه سوخت جامد هم دردسر های خاص خود را دارد و مثلا شما باید بیست، سی سال جان بکنید تا بتوانید به تکنولوژی ساخت یک موشک با قطر یک و نیم دو متر برسید.

به شکل کلی اما، طی فرایند ساخت این سوخت جامد، بایستی موادی خمیری شکل و بسیار سریع‌النفجار با یکدیگر ترکیب شوند، که در فرایند این ترکیب، کوچکترین اصطکاک یا جرقه می‌تواند به منجر به انفجاری گسترده در سطوح زیرین زمین شود. در کل موشک است دیگر. هرکار اشتباهی ممکن است موجب انفجار شود. دهن آدم و هفت جدش سرویس است اگر ذره‌ای مراتب احتیاط را رعایت نکند. و خب چنین انفجاری در زیر زمین بسیار خطرآفرین تر است نسبت به اینکه روی زمین اتفاق بیافتد. فلذا، این این میکسرها بایستی در سطح زمین کار کنند تا احتمال آسیب در کمترین سطح خود باشد.

در اینجا منظور از میکسر، این میکسرهای خمیر نانوایی نیست. -لبخند- بلکه صحبت‌ از دستگاه‌های بسیار جدی‌تری‌ست که با کنترل رطوبت هوا، در خلاء چفت و بست شده و سپس اقدام به هم‌زدن سوخت خمیر می‌کنند. اهمیت مساله در تامین این تجهیزات است. طبق اسنادی که در سالیان گذشته منتشر شده بود، جمهوری اسلامی پس از چند دوره مذاکره توانسته بود هشت عدد از این میکسرها را از چین خریداری کند. حال باید دید سیاست‌ورزان عاقل و جنگ بلد چند تخم خود را در یک سبد گذاشته بودند؟ امیدوارم همه‌اش نباشد. چون بعید می‌دانم بشود خمیر سوخت موشک را با مشت ورز داد.

تصویری از میکسر سوخت جامد موشک در دهه 80 میلادی
تصویری از میکسر سوخت جامد موشک در دهه 80 میلادی

یعنی اگر این سایت تنها محل قابل اتکا برای ساخت موشک بوده، پس احتمالا سخت است که بتوان از آن چشم پوشی کرد و نوید دیگر آن است که در پاسخ جمهوری اسلامی به این حمله، شاهد انفجارهای گسترده‌تری خواهیم بود. چرا که چاره‌ای جز استفاده از موشک‌های قدرتمندتر نیست.

باب دوم؛ ایران تنها

دوست داشته باشید یا نه، شرایط جهانی تاثیر بسیار بالایی در این جنگ دارد. آیا مردم ایران قربانی سیاست‌های کلان‌تری هستند؟ تا حدودی می‌توان گفت اینطور است. چرا که تمامی این درگیری‌ها تنها بخشی از جنگ پنهان میان آمریکا و چین است که دامنه آن تا به اینجا رسیده. آمریکا چین را درحال حاضر بزرگترین مساله خود میداند و از آنجایی که وقت کافی برای رسیدگی به امور ایران ندارد، هم از طریق اسرائیل خاورمیانه‌ها آشفته نگه می‌دارد و هم اینکه از این طریق ضربات خود را به چین وارد می‌کند. چین اما به خودی خود دارای بحران‌های متعددیست که در این میان وضعیت ایران سود چندانی به او نمی‌رساند، پس او نیز میل زیادی به دخالت و حضور در این جنگ ندارد.

از برای روسیه نیز اوضاع چنین است. زیرا روسیه اصلا بدش نمی‌آید شرایط خاورمیانه از آنچه که اکنون هست نیز بدتر شود. پوتین در جنگ با اوکراین دچار بحران شده و این درگیری هرروز فرسایشی تر می‌شود. از سویی ایران نیز دیگر سود فوق‌العاده‌ای برای روسیه ندارد که این مساله موجب حمایت همه جانبه روس‌ها شود. چه بسا که در این میان، التهابات بیشتر منجر به سرکار آمدن ترامپ خواهد شد و روس‌ها این اتفاق را به فال نیک می‌گیرند. چرا؟ خدمتتان عرض می‌کنم.

تصویری از پوتین و متن این خبر که حمله اسرائیل به ایران از سوی روسیه محکوم نشده.
پس از حمله اسرائیل به خاک ایران، از خبرهایی که سانسور شد و بدان پرداخته نشد، عدم محکومیت حمله اسرائیل از سوی روسیه بود. روسیه تنها به یک بیانیه سرسری اکتفا کرد که طی آن طرفین را به خویشتن‌داری و فلان بهمان دعوت میکرد.

باب سوم؛ انتخابات آمریکا

جنگ اسرائیل و خاورمیانه، مستقیما برای آمریکایی‌ها مهم نیست. این ماییم که گمان می‌بریم در مرکز جهان به سر می‌بریم و فلان بهمان. مردم آنجا اما خاورمیانه‌ای را می‌بینند که از بدو تولدشان همینطور به‌گا رفته بوده و اکنون نیز شرایط در آن فرقی با سابق ندارد. بلکه آنچه می‌تواند جنگ را بر انتخابات آمریکا اثرگذار کند، تبعات غیرمستقیم آن است.

به خصوص در این دوره که رقابت کاندیداها در تاریخ انتخابات آمریکا بی‌سابقه بوده. حالا تقریبا میتوان گفت که تکلیف اغلب ایالت‌های آمریکا به لحاظ اینکه رای آنها به چه کاندیدی اختصاص دارد روشن شده. دعوای اصلی بر سر یکی دو ایالت است که رای آن‌ها می‌تواند شاید حتی با یک رای اختلاف، دانلد ترامپ یا کاملا هریس را به کاخ سفید بفرستد. و دقیقا جلب رضایت همین ایالت‌های محدود است که کار را سخت می‌کند.

تصویری از دانلد ترامپ و کاملا هریس
نکته جالب این انتخابات آمریکا گذشتن هردو کاندید از حزب خود است. ترامپ به کلی حزب را کنار زد و به شکلی فراجناحی وارد میدان رقابت ها شد و درحالی که حزب از او حمایت نکرد اما کوتاه نیامد. از سوی دیگر کاملا هریس که پس از کناره‌گیری بایدن بعنوان کاندیدای دمکرات‌ها معرفی شد، مورد حمایت بسیاری از هم‌حزبی‌های خود نبود اما باراک اوباما به واسطه دوستی و رابطه (انشالله) سیاسی دیرینه باهریس، با حمایت تمام قد خود توانست کاملا را به موقعیت کنونی برساند.

مثلا کمپین انتخاباتی کاملا هریس تمرکز خود را در این روزهای پایانی برروی عرب‌زبان‌های ایالت میشیگان گذاشته تا با سامان دهی و آرام کردن سطح تنش‌ها و جنگ خاورمیانه نظر آن‌ها را جلب کند. از هیچ کاری هم دریغ نمی‌کند. اخبار به گونه‌ایست که انتظار می‌رود فردا بگویند روی بازوی راستش تتو کرده “اسرائیل موشک نزن، عشقم گنبد آهنین ندارد” -لبخند-

از آن سوی ماجرا اما التهابات به ترامپ کمک زیادی می‌کند. درواقع در این روزهای پایانی مانده به انتخابات، هرچقدر شرایط تنش در خاورمیانه بالاتر باشد، این شدت تنش، برروی قیمت‌ نفت و درنتیجه اقتصاد آمریکا اثر مستقیم خواهد گذاشت. چه چیزی از این مطلوب تر که ترامپ دولت فعلی را ناتوان در کنترل قیمت‌ها معرفی کند؟ آن هم در واپسین روزهای انتخابات. فلذا همین امر است که موجب می‌شود به شکلی غیرمستقیم جنگ برای آمریکایی‌ها بسیار مهم شود.

برگردیم به قضیه روس‌ها؛ همانطور که گفتیم جنگ اکراین بشدت فرسایشی شده و آن‌ها به همین دلیل دوست دارند جنگ اسرائیل ملتهب شود تا ترامپ برسرکار بیاید. زیرا آن‌ها معتقدند که ترامپ هم مثل خودشان از این اوضاع خسته شده. راست می‌گویند. ترامپ دیگر میلی به کمک‌های تسلیحاتی به اکراین ندارد و ترجیح می‌دهد هرچه سریع‌تر این جنگ پایان یابد. اما کی؟ پس از آنکه خاورمیانه به آتش کشیده شد، آثارش اقتصاد آمریکا را درگرگون کند و در نتیجه؟! ترامپ برسر کار آید.

باب چهارم؛ چه خواهد شد؟

پاسخ کلی این است که خدا می‌داند. هرکس هم پاسخ دقیق‌تری برای این سوال داشت، یا نادان است، یا می‌خواهد بر نادانی شما سوار شود. [البته امیدوارم اسم جایی از خودتان را نادان نگذاشته باشید]

طبق آنچه که خدمتتان عرض شد، ضربات اسرائیل به ساختار نظامی ایران به هیچ وجه کوچک و قابل چشم‌پوشی نبوده. تازه این آن‌هاییست که وی ازشان مطلع شده و دقیقا معلوم نیست که چه ابعاد پنهان دیگری دارند. ممکن است کوه یخی باشد که تنها بخشی از آن تا کنون هویدا شده باشد. اخرین بررسی‌هایی که داشتم، 13 نقطه مورد حمله قرار گرفته. شاید بیشتر شود اما کمتر نخواهد شد، می‌شود؟ همین 13 تا هم به اهداف کوچکی نبوده.

در بند‌های بالا پرداختیم به اینکه التهابات بیشتر منجر به سرکار آمدن ترامپ خواهد شد. گفتیم که روسیه هم این را دوست دارد. اما حکومت ایران خیر. دستگاه حاکمیت مرده کاملا هریس را به ترامپ ترجیح می‌دهد. هرچند هم نقش بازی کند، ادا در بیاورد و خود را اینطور جلوه دهد که هوای خاورمیانه‌ای ها را دارد اما اینطور نیست. از سوی دیگر، نتن‌یاهو نیز مثل روس‌ها میل زیادی به سرکار آمدن پرزیدنت ترامپ دارد.

یهودی‌ها خاطر ترامپ را خیلی می‌خواهند. می‌گویند ترامپ مرد عمل است. هرچه را گفته کرده. [منظور عمل است] -لبخند-. گفته می‌شود میزان کمک یهودی‌ها به کمپین‌های انتخاباتی به طور متوسط حدود 100 دلار است. درحالی که این عدد برای مسلمانان آمریکا به 7 دلار هم نمی‌رسد.

تصویری از دانلد ترامپ
ترامپ از مسیحی‌های کله خراب آمریکاست که رابطه خوبی هم با یهودیان دارند. آن‌ها نیز روی ترامپ حساب ویژه‌ای باز میکنند. مثلا در انتخابات 2016 یک سرمایه‌گذار یهودی با سه شرط بیرون آمدن ترامپ از برجام، جابه‌جایی پایتخت و به رسمیت شناخت نقاطی از مناطق اشغالی [بلندی‌های جولان] به کمپین ترامپ 150 میلیون دلار کمک کرده بود. خب معلوم است ترامپ هرکاری می‌کند برای این آدم. ولو اینکه انتهای این لیست BlowJob باشد!

بگذریم، با همه این تفاسیر، حکومت ایران دلایل متعددی دارد برای سرکار نیامدن ترامپ. گرچه می‌دانم که نظر شما خلاف این است و 99 درصد ایرانیان علاقه شدیدی به او دارند اما صد حیف که این عشق یک‌طرفه است.

ترجیح اتاق فکر حکومت بر این است که شرایط خاورمیانه را برخلاف میل اسرائیل، ملتهب‌تر از این نکنند تا تکلیف انتخابات روشن شود. در صورت پیروزی ترامپ، آنها مجبورند پا را روی گاز فشار دهند تا هرچه نباشد امتیاز های بیشتری در مذاکرات از ترامپ بگیرند و در صورت پیروزی خانم هریس نیز احتمالا به دنبال لابی‌ باشند. فلذا دست کم تا 10 روز پیش رو شرایط کمی آرام خواهد بود. مگر اینکه اسرائیلی‌ها حوصله‌شان سر برود.

با احترام، جناب وی.

Shares:

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *