نکته: این متن با فرض اینکه شما حداقل هجده سال سن دارید نوشته شده است. به دلیل دارا بودن محتوای صریح، لطفاً اگر کمتر از 18 سال سن دارید، یا چنین محتوایی برای شما آزاردهنده است، از مطالعه آن خودداری نمایید.

چرا در جامعه ما این مداد سرتراشیده مردان آماده است تا به‌هرجایی فرو رود؟ اصلا تا به حال به میزان رکیک بودن فحاشی‌ها در جامعه‌ی ما دقت کرده‌اید؟ اینکه ریشه‌ی این پدیده چیست را دقیقاً نمی‌دانم و مدعی هم نیستم که پاسخی جامع برای آن دارم. پاسخ کامل‌تر را باید تاریخ‌دان‌ها، جامعه‌شناسان و پژوهشگران فرهنگی بدهند. شاید آنها بتوانند درباره‌ی این موضوع نظری تخصصی ارائه دهند، اما متاسفانه تا به حال نظر قابل توجهی در این خصوص ندیده‌ام.

بله، درست است که ما از تمدن چندهزار ساله برخورداریم و تاریخ 2500 ساله‌ی مکتوب داریم و خود را از نسل کوروش و داریوش می‌دانیم، اما این موضوع چیزی نیست که بتوان با تعارف و هندوانه زیر بغل گذاشتن، از کنار آن به‌سادگی گذشت. مدت‌ها به این مسئله فکر کرده‌ام، اما به نتیجه‌ی مشخصی نرسیده‌ام. گمانه‌زنی‌هایی داشته‌ام، اما یک نتیجه‌ی منطقی و مستدل؟ هرگز.

در هر جامعه‌ای، پیش از هر چیز، ادبیات رسمی و نوشتاری آن کشور به رسمیت شناخته می‌شود. پس از آن، جوامع در میان خودشان، از زبان کوچه بازاری‌ای برخوردار هستند که به آن زبان محاوره گفته می‌شود. حال به لایه‌ی عمیق‌تری از این پیاز می‌رسیم. لایه‌ای زیرین که پس از ادبیات رسمی و محاوره‌ای قرار دارد. ادبیاتی که در هر جایی به کار گرفته نمی‌شود و به کار بردن متداول آن بی‌ادبی تلقی می‌شود. من این لایه را “ادبیات رکیک” می‌نامم.

حال مشکل کجاست؟ مشکل این است که من تا به حال خیلی کم با فرهنگ‌هایی روبه‌رو شده‌ام که فحاشی‌ها تا این حد وقیحانه و رکیک باشند. نگاهی به فحاشی‌های متداول در میان ما بیندازید. وقاحت و زشتی در آنها موج می‌زند. آیا می‌توان نمونه‌های مشابهی را در زبان انگلیسی یا زبان‌های دیگر پیدا کرد؟ خیلی  کم. مشاهدات محدود من، تا آنجا که دیده‌ام، شامل در زبان‌های اسلاوی (مانند روسی، صربی) بوده که در این زبان‌ها فحش‌های بسیار رکیک و زننده‌ای وجود دارد که به اندام‌های جنسی و روابط جنسی اشاره می‌کنند. بعد از آن کمی در جنوب ایتالیا، مقدار بیشتری بددهنی در استانبول دیده‌ام، و عرب‌ها هم به هنگام عصبانیت. دیگر هیچ‌کجا!

“فلان چیزم در فلان جای تو” حیرت‌آور است! واقعاً چنین دقت و تأکیدی لازم است؟ در کجا می‌توانید چنین توصیف وقیحانه‌ای را در فحاشی پیدا کنید؟ یا بدتر از آن، اینکه چنین توصیفات جنسی و رکیکی به خواهر و مادر طرف مقابل هم بسط پیدا می‌کنند. ریشه این رفتار ناپسند در کجاست؟ چرا در جامعه‌ی ما تا این حد شایع شده؟

عادی‌سازی و قبح‌شکنی

متاسفانه، در سال‌های اخیر، شاهد عادی‌سازی و قبح‌شکنی از این نوع فحاشی‌ها در جامعه، به‌ویژه در میان جوانان، هستیم. استفاده از این الفاظ در فیلم‌ها، سریال‌ها، رپ‌ها، تتلو ها، لیتو‌ها، و شبکه‌های اجتماعی به ترویج و عادی‌سازی آن‌ها دامن زده اند. وقتی فردی به طور مداوم در معرض این نوع ادبیات قرار می‌گیرد، به‌تدریج حساسیت خود را نسبت به زشتی و رکیک بودن آن‌ها از دست می‌دهد و حتی ممکن است خود نیز به استفاده از آن‌ها روی آورد.

ضعف در آموزش و فرهنگ‌سازی

نهادهای آموزشی و فرهنگی جامعه، از جمله خانواده، مدرسه و رسانه‌ها، نقش مهمی در آموزش و فرهنگ‌سازی دارند. متاسفانه، در بسیاری از موارد، این نهادها در آموزش مهارت‌های ارتباطی، کنترل خشم، احترام به دیگران و ترویج فرهنگ گفتگوی سالم و به دور از خشونت، کوتاهی کرده‌اند. و همین‌ها سبب شده تا ما این معضل بزرگ را در نسل جدید به عنوان یک اتفاق پیش پا افتاده مشاهده کنیم. چرا که در میان بخش عمده‌ای از نوجوانان و جوانان چنین توصیفات جنسی و رکیکی حتی جایگاه خود را به عنوان «فحش» و «ناسزا» از دست داده و به «تکه کلام» یا «اصطلاح عامیانه» تبدیل شده‌اند.

وقتی می‌گویم «عامیانه»، یعنی اینکه اگر شما با چنین دایره‌ی لغاتی مشکل داشته باشید، “سخت‌گیر” تلقی می‌شوید و نمی‌توانید به خوبی در آن جامعه‌ی خاص، پذیرفته شوید!

چه شد که به اینجا رسیدیم؟

همانطور که گفتم، دقیقاً نمی‌دانم. مطالعات من هم راه به جایی نبرد. اما بعید نمی‌دانم که این رفتار، نوعی عقده‌گشایی باشد. عقده‌گشایی‌ای که می‌تواند ریشه در محدودیت‌های اجتماعی، تابوهای جنسی و ساختار مردسالارانه‌ی جامعه داشته باشد. اینکه مردها در خیابان‌ها به دنبال تحقیر یکدیگر با توصیف انجام عمل جنسی باشند، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ اینکه در دعواهای خیابانی اولین اصطلاحی که بر زبان‌ها می‌آید، توصیف یک دخول کامل است، دقیقاً نشان از چه چیزی دارد؟ من فکر می‌کنم پاسخ همه‌ی این سوالات یک چیز باشد:”عقده‌گشایی و سرکوب امیال در جامعه‌ای با ساختار مردسالار”

جامعه مردسالار:

ساختار مردسالارانه در جامعه‌ی ما سابقه‌ای طولانی دارد. در این ساختار، مردان همواره تشویق شده‌اند تا قدرت خود را به نمایش بگذارند و برتری خود را به اثبات برسانند. یکی از راه‌های ابراز این قدرت و تسلط، استفاده از زبان خشونت‌آمیز و تحقیرآمیز، به‌ویژه خطاب به زنان یا با ارجاع به اعضای مونث خانواده‌ی فرد مقابل است. درواقع، مرد با این کار سعی می‌کند طرف مقابل را “ضعیف” و “بی‌عرضه” نشان دهد و خود را “قوی” و “مسلط” جلوه دهد.

تابوهای جنسی و فقدان آموزش صحیح:

جامعه‌ی ما، به خصوص در گذشته، با تابوهای جنسی شدیدی مواجه بوده. صحبت آشکار و آزادانه درباره‌ی مسائل جنسی، به‌ویژه برای زنان، ممنوع بوده/هست. آموزش صحیحی هم در این زمینه ارائه نمی‌شود. این فقدان آموزش و سرکوب امیال، می‌تواند به شکل‌گیری عقده‌ها و تمایل به بیان آن‌ها به شکل‌های انحرافی، از جمله فحاشی‌های جنسی، منجر شود.

حال بیایید یک موقعیت عصبانیت یا خشم شدید را تصور کنید. آیا فرد بر آنچه که می‌گوید تسلط کامل دارد؟ طبیعتاً خیر. این یعنی فرد در زمان‌هایی مانند عصبانیت -که بیشتر فحاشی می‌کند- کنترل خود را تا حدی از دست می‌دهد. حال در این موقعیت فرضی، ادبیات فرد حول محور کدام عبارات می‌چرخد؟ پاسخ را خودتان می‌دانید. گویی این از دست دادن کنترل، سبب می‌شود ذهن در موقعیت‌هایی سیر کند که همیشه برایش خوشایند بوده و موقعیت‌هایی را بازآفرینی کند که برایش لذت‌بخش هستند. چرا که این فرد فرضی ما، زمانی که ناسزا می‌گوید، دقیقاً نمی‌داند چه می‌گوید. او هم از کسی شنیده و حالا آن را به کار می‌برد، بدون آنکه در آن لحظه به معنای دقیق آن فکر کند.

رابطه جنسی و مسائل مرتبط با آن، آنقدر در ذهن این شهروند فرضی ما پررنگ شده و آنقدر فکر و ذکر او را به خود مشغول کرده که با اولین فرصت، وقتی از کوره در می‌رود و کنترل زبانش را از دست می‌دهد، ناخودآگاه ذهن او به همان سمتی می‌رود که برایش خوشایند است. فرد شروع می‌کند به ردیف کردن انواع و توهین‌های جنسی، که ای فلان من به فلان تو، فلان من به فلان خواهر، مادر و همسرت.

گویی که این توصیفِ حضورِ تحقیرآمیز در یک رابطه جنسی، برای ذهنش التیام‌بخش است و به آرام شدنش کمک می‌کند. به هر حال او عصبانی است، جعبه‌ی سیاه روحش باز شده و حالا هر آنچه که عمری در پی آن بوده را نمایان می‌کند.

آیا این تمام ماجراست؟

علاوه بر عقده‌گشایی، می‌توان به جنبه‌ی دیگری از این پدیده نیز اشاره کرد. در گذشته، در بسیاری از فرهنگ‌ها، از جمله فرهنگ ایرانی، زن (مادر، خواهر و همسر) جزئی از دارایی‌های مرد محسوب می‌شد و “ناموس” او به شمار می‌رفت. بنابراین، هرگونه تعرض کلامی یا فیزیکی به زنان خانواده، توهین مستقیم به مرد و “بی‌غیرت” و “بی‌ناموس” کردن او تلقی می‌شد. این فرهنگ، هرچند کمرنگ‌تر، اما هنوز هم در ناخودآگاه جمعی ما وجود دارد. بنابراین، فحاشی‌های جنسی خطاب به زنان خانواده‌ی فرد مقابل، می‌تواند راهی برای تحقیر و “شکستن” او در نزاع‌های کلامی باشد.

با این حال، اینکه چنین فرهنگی با وجود کمرنگ شدن ساختار مردسالاری سنتی، هنوز هم جایگاه پرکاربرد خود را حفظ کرده، جای تأمل دارد. به نظر می‌رسد که ریشه‌ی این معضل عمیق‌تر از آن باشد که بتوان آن را صرفاً به عقده‌گشایی یا میراث فرهنگی گذشته تقلیل داد.

در پایان، شاید بد نباشد که از خودمان بپرسیم آیا می‌توان مسیر گفتمان‌های خود را به سمت ادبیاتی سالم‌تر و محترمانه‌تر سوق داد؟ هر چند فحاشی ممکن است در لحظه به تخلیه‌ی هیجانات منفی کمک کند، اما در درازمدت می‌تواند به تخریب روابط و افزایش خشونت در جامعه منجر شود.

اگر شما هم مانند من فکر می‌کنید، خب بسم‌الله. از همین فردا شروع کنیم.

تا بعدترها؛ با احترام، جناب وی.

Shares:

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *